ملخص الجهاز:
"به نظر میرسد همیشه اجازه دادهای تا جنبههای عجیب و غریب«پرسونا»ی بازیگر،دست بالا را بگیرد؛این موضوع،هم در مورد اسپید لویچ در (فیلم) Live From Shiva s Dance Floor صادق است و هم در مورد جک بلاک در مدرسهء راک؛و بعد همین مسئله تا حدودی در مورد پیش از غروب نیز مصداق پیدا میکند،چون در این فیلم هم ایتن هاوک و ژولی دلپی خود،شخصیتهایشان را ابداع کردهاند و خودشان هم روی دیالوگهایشان کار کردهاند.
ایدههای اولیهام دربارهء سینما این بود که فیلم میتواند تا حدودی،واقعیت دورهای از زندگی را ثبت و ضبط کند-یعنی کاری که برخلاف هنرهای دیگر،فیلم توانایی انجاماش را دارد.
و فکر میکنم این فرایند هرگز به پایان هم نمیرسد و بنده با کمال رضایت خاطر حاضرم همینجا هفت تیری بکشم و خود را بکشم اگر شروع و ساختن فیلمهایی کردم که در آنها مدعی یافتن تمامی پاسخهای زندگیام شده باشم و یا به اینجا بیایم و بخواهم حرفهای گنده و خردمندانه تحویل دیگران بدهم.
حولوحوش سالهایی که پیش از طلوع و حومهنشینان را ساخته بودم،همه درآمدند و به من گفتند که داستانهایی تعریف میکنم که در طول بیست و چهار یا دوازده ساعت اتفاق میافتند و من به شوخی جواب دادم که یک روز فیلمی خواهم ساخت که مثل نور زمستانی برگمان-که زمانش به اندازهء مدت فیلم است-در زمان واقعی بگذرد.
بعد از پیش از طلوع(1995)هم پیفرصت میگشتی تا به سراغ همین شخصیتها بروی؟ پس از گرفتن صحنهء مربوط به ژولی دلپی و ایتن هاوک در زندگی در بیداری،میدانستم هیچ چیز جلودار ساختن دنبالهای برای آن فیلم نیست."