ملخص الجهاز:
"خودش نیز در گفتوگوهای متعددش بر این مفاهیم مرز میان حرفهای بزرگ و قصههای کوچک از میان رفت و دیگر لازم نیست برای قصهگوهای معصوم،ماسکهای دهان پرکن دست و پا کنیم تا شبیه فیلسوفها به نظر بیایند.
حالا که به گذشته نگاه میکنیم این ماجرا در تضادی آشکار بود یا حرکت منتقدان کایه دو سینما برای طرح نگرهء مؤلف که بیشتر هدفش این بود که توجه را از سینمای مفاهیم عمیقه ببرد،به سمت سینمای نادیده گرفته شدهء کلاسیک آمریکا، و سینماگرانی همچون فورد و هاکس،و داگلاس سیرک و اتو پرهمینجر و نیکلاس ری.
منتقدان فرانسوی ناگهان فریاد زدند:«زنده باد سینمای آمریکا!» و این درست همزمان شد با اوجگیری نوعی سینما در اروپا که همهء روشنفکران را به سمت خود کشیده بود و نمیشد نادیدهاش (به تصویر صفحه مراجعه شود) گرفت؛سینمای آنتونیونی و برگمان.
آنها بر آن شدند که ثابت کنند همان مفاهیمی که در فیلمهای فلسفی و پرمعنای سینماگرانی نظیر برگمان و آنتونیونی و جوزف لوزی و ویکونتی نمایان است،در آثار هیچکاک و فورد و هاکس پنهان است و نیاز به آشکار شدن دارد.
آنتونیونی و برگمان و ویسکونتی بیهیچ تلاش مضاعفی به افتخار فیلسوف بودن نائل شده بودند و منتقدان مووی میخواستند این تاج افتخار را به فیلمسازان محبوبشان(که آشکارا از دیدن فیلمهاشان بیشتر لذت میبردند)اعطا کنند.
منتقدان مووی هدفشان این بود که فیلمهای آمریکایی را شبیه نمونههای اروپایی جلوه بدهند،با نسبت دادن مضامین مشترک؛بیتوجه به تفاوت لحنی که میان این دوگونه سینما آشکار بود و تماشاگر آن را خوب حس میکرد."