ملخص الجهاز:
"فی المثل،اگر به فرد بیاموزیم که تقرب ه خدا را به منزلهء انگیزهء روابط اجتماعی خود با دیگران،در نظر بگیرد،این از حیث اجتماعی،بار ضد تربیتی خواهد داشت،زیرا عنصر اساسی تربیت اجتماعی را که عبارت از ارتباط متقابل است،با تداوم خودمرکزی،مورد تهیدد قرار میدهد.
اما در پایان این دهه و آغاز دههء 90،تغییراتی در جهت گیری وی حاصل شد که یکی از مهمترین آنها مربوط است به اذعان او به اینکه مهمترین اخلاقی ضرورتا«تلقینی» (indoctrinative) باشد،به این دلیل که تربیت اخلاقی،علاوه بر جنبهء صوری یا ساختاری،با محتوا و رفتار نیز ملازم است: «مفهوم انتزاعی روانشناس در باب «مرحله اخلاقی»مبنایی کافی برای تربیت اخلاقی نیست.
منظور از این اعتبار،آن است که فرد،درمییابد که میتواند از دیگران به منزلهء وسیلهای برای رفع نیاز خویش،استفاده کند: بلی هر پدیده از پدیدههای جهان و از آن جمله حیوان و بویژه فرد انسان حب ذات را داشته وخود را دوست دارد همنوع خود را همان خود میبیند و از این راه احساس انس در درون وی پدید آمده و نزدیک شدن و گرایش به همنوعان خود را میخواهد و به اجتماع فعلیت میدهد و چنانکه پیداست نزدیک شدن و گردهم آمدن(تقارب و اجتماع)یکنوع استخدام و استفاده است که بسود احساس غریزی انجام میگیرد و سپس در هر مورد که یک فرد راهی به استفاده از همنوعان خود پیدا نماید خواهد پیمود و چون این غریزه در همه بطور مشابه موجود است نتیجه اجتماع را میدهد...
«دیگری»و«ارتباط»با او،لزوما و صرفا در چارچوبی ابزارانگارانه قرار نمیگیرند،بله این نیز بخشی از حقیقت مفهوم اجتماعی بودن است که دو فرد،بعد از آنکه،یا در مرتبهای فراتر از آنکه رابطهء وسیله-هدف میان آنان برقرار شد،با هم ارتباط تفاهمی مییابند."