ملخص الجهاز:
"جابری میگوید:«بیشک،جایگاه عقلانی تفکر در خصوصعقل،بالاتر از جایگاه تفکر بوسیلۀ عقل است»،1 وی در ادامه میگوید:«وقتی سخن از«عقل عربی»یافرهنگ عربی به میان میآوریم،به این معناست که پذیرفتهایمعقل و فرهنگ یا عقلها و فرهنگهای دیگری نیز وجود دارند کهدر قیاس با آنها عقل و فرهنگ مورد نظر ما تعریف میگردد.
حال چرا عقل را تنها در خصوص اعراب و یونیان واروپائیان بکار میبریم؟پاسخ این است که به حسب اطلاعات ودادههای تاریخیای که در دسترس ماست ناچاریم بپذیریم که تنها اینان بودند که به تفکر نظری و عقلانیای میپرداختند کهمجال میداد معرفت علمی و فلسفی و تشریحی بدون دخالتاسطوره و خرافه تحقق یابد و تا حد زیادی بدور از نگاه جاندار انگارانه-که اشیاء طبیعی را زنده میپندارد و آنها را دارای گونهای جانمیداند که در انسان و توانائیهای معرفتی وی تاثیر گذار هستند-باشد.
این تعریف در جهان عرب با احمد فؤاد الاهوانی در مقدمهاش برجلد چهارم کتاب ظهر الاسلام احمد امین مبنی براینکه:«فلسفهعبارت از نگاه محققانه به عقل است بوسیلۀ عقل»7شروعمیشود و با حنا الفاخوری و خلیل البحر که سخن ذیل را بیانداشتهاند پایان مییابد:«فلسفه،از آن جهت که محصول نگاهعقل بشری به وجود است،جز در سنت یونانی و نیز در سنت ما،که&%05811DMKG058G% مهمترین ارکان خود را از سنت یونانی برگرفته است،وجود نداردو لذا این امر در هند،چین،مصر و دیگر تمدنهای شرقی قدیموجود ندارد..
برگسون معتقداست فلسفه،به معنای حرکتی که عقل با آن،خود را تعقلمیکند،به اندازه علم(به عنوان حرکتی که عقل با آن،واقعیتاشیاء را تعقل میکند)برای تمدن جدید ضروری است و ایندو بهرغم تفاوت روش و نحوه کاربردشان،از حیث جایگاه و ارزشیکسانند:«خلاصه این که ما در اینجا بدنبال تفاوت روش هستیمولی هیچگونه تفاوتی در ارزش میان ما بعد الطبیعه و علم قائلنیستیم."