ملخص الجهاز:
"در عصر علم که در آن زندگی میکنیم،اسطوره(میتوس)و امر اسطورهای حق توطن واقعی ندارند و با این حال در همین عصر علم است که واژهء یونانی میتوس به عنوان تعبیری برگزیده برای[اشاره به[،]آن سوی قلمرو دانش و علم،وارد عرصهء زبان و زبانها میشود.
به این ترتیب،نسبت اسطوره و علم عملا در بطن واژهء<میتوس>قرار دارد؛با این حال کمتر میتوان رابطهای را تصور کرد که اینچنین پرتنش باشد،و تاریخی تا این اندازه مهم برای حکایت کردن داشته باشد.
بنابراین،نسبت اسطوره و علم نیز از همان سرآغازهای یونانی فرهنگک علمیمان،واجد تاریخی است که سخنان بسیاری برای گفتن دارد و در دل خود چیزهای زیادی را پنهان کرده است.
آیا چیزی همچون اسطورهء غیر اصیل داریم،در این صورت اسطورهء اصیل چیست؟و<اسطوره>به چه معناست؟ 2)شکلگیری مفهومی<اسطوره>(میتوس)در اندیشهء یونان واژهء<میتوس>،واژهای یونانی است.
معنای اولیه آن،یعنی<جمعکردن> و<برشمردن>به قلمرو عقلانی اعداد و نسبتهای عددی اشاره دارد که مفهوم لوگوس برای نخستین بار در آن قلمرو شکل گرفته است با این موضوع برای نخستین بار در علم ریاضیات و دانش موسیقی فیثاغوری روبهرو میشویم.
در اندیشهء یونانی نه تنها با تقابل سرسختانهء نسبت میان لوگوس و اسطوره(میتوس)،آنگونه که در دورهء (به تصویر صفحه مراجعه شود) هانس گئورگ گادامر روشنگری شاهد آن هستیم،روبهرو نمیشویم؛بلکه این نسبت در همگرایی و تناظری که میان اندیشهای که حساب پس میدهد و سخنانی که صرفا بیچون و چرا روایت شدهاند،تداوم مییابد.
افلاطون در همان حال که ادعای شاعران در باب[بیان]حقیقت را نفی میکند،در بستر تفکر عقلانی و مفهومی شخصی خویش،قالبی از حکایت رخدادها را برمیگزیند که از آن اسطوره(میتوس)است.
اشاره به همان میل و سلیقهء استادان فن خطابه دارد که به اقتضای کار،گاهی اسطوره و گاهی لوگوس را برای بیان مقاصد خود برمیگزینند."