ملخص الجهاز:
"20-خود انوشیروان نیز روش پادشاهی خویش را آمیزهای از«داد و خرد»توأمان میداند: که ما تاجداران بسی دیدهایم به داد و خرد راه بگزیدهایم32 فردوسی نیز از انوشیروان نه فقط به«عدل»که به«فرزانگی»نیز یاد میکند: ز شاهان که با تخت و افسر بدند به گنج و به لشکر توانگر بدند نبد دادگرتر ز نوشیروان که جاوید بادا روانش جوان نه زو پرهنرتر به مردانگی به تخت و به دیهیم و فرزانگی33 و یا در موضع دیگری هنگامی که انوشیروان گردپادشاهی خویش میگردد فردوسی میفرماید: خردمند کسری چنان کرد رای کز آن مرز لختی بجنبد ز جای بگردد یکی گرد خرم جهان گشاده کند کارهای نهان34 ماهیت خردمندی انوشیروان به نوعی علم لدنی نیز نزدیک است چنانکه فردوسی برای رؤیای شاهانه اهمیتی فوقالعاده قائل است: نگر خواب را بیهده نشمری یکی بهره دانش ز پیغمبری بویژه که شاه جهان بیندش روان درخشنده بگزیندش35 خردمندی انوشیروان همچنین خاصیتی است ذاتی و علیرغم دولت جوان او: شبی خفته بد شاه نوشینروان خرد پیر و بیدار و دولت جوان36 2-انوشیروان عادل با حضور بوزرجمهر حکیم 21-مسألهء خردمندی انوشیروان و عقل و درایت او به مرحلهء جدیدی میرسد هنگامی که وی خوابی میبیند و خود و دیگران از تعبیر آن عاجزند.
اگرچه بوزرجمهر پادشاه را علی الاصول در پایهء بلندتری مینشاند ولی مع هذا بین او و خود رابطهای لازم و ملزوم قائل است: زبان باز بگشاد مرد جوان که پاکیزهدل بود و روشنروان چنین گفت کز خسرو دادگر نپیچید باید به اندیشه سر که او چو شبان است و ما گوسفند وگر ما زمین او سپهر بلند48 و یا در موضع دیگری میگوید: به شادیش باید که باشیم شاد چو داد زمانه بخواهیم داد49 31-تداخل دو سویهء کسری انوشیروان و بوزرجمهر حکیم همچون دو سمبل اعلی عدالت و خردمندی در دومین مرحلهء روابط اسطورهای آنها مقولهء«فیلسوف/پادشاه»را در اندیشهء سیاسی شاهنامه به مدار عمیقتر و استوارتری میبرد."