ملخص الجهاز:
"تأکید بر عامل اقتصاد و معیشت در تحولات و پیدایی جوامع انسانی و تمدن، تمایزات جدی بین شکلبندیهای ماقبل سرمایهداری و سرمایهداری(جامعهء بدوی و مدنی)تأکید بر نقش اساسی و سرمایه(کار و ثروت)،روابط متقابل زیرساخت و روساخت(شیوهء معیشت و دین)همبستگی طبقاتی(عصبی قومی و گروهی)در تحقق سلطهء سیاسی و عامل مؤکد ایدئولوژی در سامانبخشی به عنصر همبستگی و بالاخره اصل تکامل اجتماعی و نقش سلطهء طبقاتی(غلبهء عصبیت قبیله)بر تکوین دولت و ناظر بودن آن بر تصرف منافع اقتصادی و موارد بسیاری دیگر چون قانونمند بودن تحول تاریخی، شیوهء نقد و روند حذف دولت و دورهبندی چهارگانهء تحول اجتماعی در شرایط تکوین دولت از عناصر مشابهیست که در فلسفهء سیاسی-تاریخی ابن خلدون و مارکس میتوان یافت.
*** به اعتبار تصریحی که ابن خلدون خود از موضوع فلسفهء تاریخیاش به عمل میآورد هم غالب او در پرداختن به تاریخ تحقیق از«حقیقت عمران[جامعهء بشری]و کیفیاتی که بر طبیعت این اجتماع عارض میشود»15و بررسی«آغاز نژادها و دولتها و همزمانی ملتهای نخستین و موجبات انقلاب و زوال ملتها و آنچه در اجتماع پدید میآید از قبیل: دولت و ملت و شهر و محل اجتماع...
19 بر شالودهء فلسفهء تاریخی ابن خلدون جامعهء انسانی و نوع انسان بهطور اعم برای متحقق ساختن تمایز وجودی خود و دستیابی به هدفهایی که لزوما برای بقای خود باید آنها را تعقیت کند دو مرحلهء تحول و شکلبندی عمرانی یا اجتماعی را از سر گذرانده است که عبارتند از مرحلهء بدوی و مرحلهء حضاره یا جامعهء شهری."