ملخص الجهاز:
"قباد میپذیرد و باز میگردد و در ایران فرزانگان قوم برای پرهیز از خونریزی و باز شدن پای سپاه بیگانه به کشور،پیاده به پیشواز قباد میروند و شاه گناه همگان و از جمله جاماسپ را میبخشد و بزرگان بر او آفرین میخوانند،و ورا گشت آن شاهی آراسته جهان گشت پر داد و پر خواسته18 پس از چند سال قباد که همهء کار کشور را راست کرده است و به دیار روم لشکر می کشد و آن مرزوبوم را با خاک یکسان میکند،جز دو شهر را که اهالی آنها از او امان میخواهند: یکی هندیا و یکی فارقین بیاموختشان زند و بنهاد دین نهاد اندر آن مرز آتشکده بزرگی و نوروز و جشن سده19 مدت نامعینی پس از آن، بیامد یکی مرد مزدک به نام سخنگوی و با دانش و رای و کام گرانمایه مردی و دانشفروش قباد دلاور بدو داد گوش به نزد شهنشاه دستور گشت نگهدار آن گنج و گنجور گشت20 تا آنکه خشکسالی سختی میشود.
84این توضیح البته بیپایه است:چگونه پادشاهی ساسانی میتوانست تاریخنویسی چون پروکوپیوس را،که با او میجنگید،از آوردن داستان مزدک باز دارد؟ و حتی اگر بپذیریم که آگائیاس تنها منبع رسمی را دیده بود و دوست مترجم او سرگیوس نیز چنان مرد رازدار و فرمانبرداری بود که از مزدک با تاریخنویس بیزانسی سخنی نگفته بود،و یا حتی اگر بپذیریم که خود سرگیوس نیز،به رغم آمد و شد در دربار ساسانی،نظر به سانسور خسرو چیزی از این داستان نشنیده بود،دربارهء یشوعا چه می توانیم گفت که سالها پیش بر تخت نشتن خسرو اول(531)در گذشته بود؟این دعوی که مزدک چنان شخصیتی نبود که نامش به گوش مورخان بیگانه برسد یا آنان آوردن نام او را سودمند بشمارند پذیرفتنی نیست."