ملخص الجهاز:
"(خورشید بیغروب،73) جوسازی به گونهای دیگر موج برمیدارد،و تأخیر نبرد با معاویه به پیری و خستگی و ضعف رهبر تفسیر میشود؛تا آنجا که رهبری به دفاع لب میگشاید: از سخنان آن حضرت در توضیح و توجیه تعلل در جنگ صفین اما در پاسخ این سخن و باورتان که درنگ مرا،به بد آمد از مرگ تعبیر و تفسیر میکنید،به خدا سوگند که چنین نیست و برایم تفاوتی نمیکند که مرگ به سوی من بشتابد،یا من به سوی مرگ.
و اما در پاسخ دیگر سخنتان که میگویید من در مورد مردم شام و گمراهیشان در تردیدم،به خدا سوگند که اگر هر روز-به بهانهای-جنگ را به تأخیر میاندازم،آزمندانه امیدوارم که شاید گروهیشان فرا خودآیند و به سوی من روی نهند و به یاری من هدایت شوند و،در روشنای حق،از ظلمت برهند،که این برای من بسی خوشایندتر از آن است که آنان را در حال گمراهی،راهی دیار مرگ کنم،هرچند که در3هر صورتی،خود،بار گناهان خویش را بر دوش میکشند.
(خورشید بیغروب،209) در این میان،نامههایی بین عراق و شام ردوبدل میشد که نمونههایی از آن در نهج البلاغه آمده است: از نامههای زیبای مولا در پاسخ معاویه اما بعد،نامهات را دریافت کردم که در آن گزینش محمد را-که درود خدا بر او و بر خاندانش باد-از سوی خدا برای دینش یادآور شده بودی!و نیز این نکته را که خداوند-به وسیلهی یارانی که به حمایت وی برخاستند،تأییدش کرد!راستی را چهرهای که روزگار امروز از تو نشانمان داده،سخت خندهآور است،که تو تازه آهنگ باخبرکردنمان را از آزمون الهی و نعمتی که با بعثت پیامبر،ارزانیمان داشته است،ساز کردهای!در این خصوص داستانت،داستانی کسی را ماند که خرما به خطهی هجر برد*و استاد خویش را به هماوردی خواند!"