خلاصة:
امروزه طلاق به یکی از پدیدههای مهم و حائز اهمیت جوامع امروزی مبدل شده و به تبع آن بررسی و مطالعه درباره آن نیز گسترش یافته است.این نکته در مطالعات جمعیتی نیز صادق است و جمعیت شناسان در تحقیقات خود به این مفهوم پرداختند،چرا که طلاق میتواند بر عامل جمعیت هم تأثیرگذار باشد.از دیگر سو،ادیان-بخصوص ادیان ابراهیمی-به این مفهوم توجه ویژه نشان داده و میتوان در آثار مکتوب این ادیان،آیات و فرامین بسیاری در خصوص طلاق و گسستهای زناشویی سراغ گرفت.تردیدی نیست که رویکرد اینگونه کتابها،نقش تعیینکنندهای در باورها و تفکرات پیروان آن ادیان داشته است. چرا که کتابهای آسمانی ادیان،به عنوان منبع اصلی و اساسی ادیان محسوب شده و اندشه و رفتار مردمان، ریشه در آن دارد.در بررسی حاضر نیز کوشش شده است با مراجعه به متن قرآن کریم،عهد عتیق( تورات)و عهد جدید(انجیل)که از کتابهای آسمانی سه دین بزرگ و کهن اسلام،یهودیت ومسیحیت محسوب میشوند به مطالعه مفهوم طلاق پرداخته و نظر این سه کتاب در این خصوص به صورت مقایسهای بررسی گردد. روش تحقیق در این پژوهش اسنادی(کتابخانهای)است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد مفهوم طلاق در کتب آسمانی هر سه دین مذکور نمود داشته و در خصوص آن،آیات و فرامین بسیاری ذکر شده است.
ملخص الجهاز:
"بررسی تطبیقی میزان شیوع طلاق و درجهء قباحت آن در کتابهای آسمانی قرآن کریم،عهد عتیق(تورات)و عهد جدید(انجیل) رضا کیانی1 چکیده امروزه طلاق به یکی از پدیدههای مهم و حائز اهمیت جوامع امروزی مبدل شده و به تبع آن بررسی و مطالعه درباره آن نیز گسترش یافته است.
در بررسی حاضر نیز کوشش شده است با مراجعه به متن قرآن کریم،عهد عتیق( تورات)و عهد جدید(انجیل)که از کتابهای آسمانی سه دین بزرگ و کهن اسلام،یهودیت ومسیحیت محسوب میشوند به مطالعه مفهوم طلاق پرداخته و نظر این سه کتاب در این خصوص به صورت مقایسهای بررسی گردد.
در این خصوص در سوره بقره آمده است: «چون زنان را طلاق دادید و به پایان عده خود رسیدید،یا به نیکوئی نگاهشان دارید،یا به نیکوئی رهایشان سازید،و برای ضربه زدن و زیان رساندن نگاهشان مدارید تا ستم کرده باشید،و هرکه چنین کند بر خود ستم کرده و آیات خدا را به شوخی و ریشخند مگیرید،و نعمتی را که خداوند به شما ارزانی داشته و آنچه از کتاب وحکمت بر شما فروفرستاده که شما را بدان پند میدهد به یاد آرید و از خدا پروا کنید و بدانید که خداوند به همه چیز آگاه است.
اما من میگویم هرکه زن خود را بدون اینکه خیانتی از او دیده باشد، طلاق دهد و آن زن دوباره شوهر کند،آن مرد مقصر است،زیرا باعث شده زنا کند،و مردی نیز که با این زن ازدواج کرده،زناکار است.
براساس آیات این کتاب،چنانچه مردی زنش را طلاق بدهد مرتکب عملی ناپسند شده است و اگر آن مرد با زن دیگری ازدواج نماید، حکم زنا را پیدا میکند."