ملخص الجهاز:
ولایت امور مسلمین برحسب عقیده شیعه با ائمه معصومین و یا با کسی است که منصوب از طرف اینان باشد و مقرر بود که هرگاه ولی بتعیین امام میسر نباشد اعلم و ازهد از مسلمین مقتدا محسوب گردد و تبیین آن در این مورد بتشخیص خبرگان از علماء امت واگذار شده است که از این باب اصول سیاست اسلامی وجه شباهتی بانتخاب ملی پیدا میکند-این تأسیس حکومت اسلامی در حقیقت جز در قرن اول اسلام صورت واقعی پیدا نکرد چنانکه پس از خلفای صدر اسلام رؤسای ملت و ملت بلبه و خونریزی بر مسند خلافت و سلطنت قرار گرفته و جنبه شوکت مادی در آنها ظاهر و هویدا بود-در اوائل خلفا وجهه مذهبی را از دست نداد و به فقها و علما اهمیت بسیار نهادند ولی در هر حال حدود اختیارات علما عمده محدود بقضاوت ماند در ایران تفکیک مذهب از سلطنت زودتر محسوس شد-از طرفی روسای مذهب از جهة علم و زهد در نظر مردم متعین میشدند و دولت هیچگونه مداخله در تعیین آنها نداشت بلکه مردم بصرافت طبع خود برئیس و پیشوای مسلم میگرویدند و در این اختیار کاملا آزاد بودند و از طرف دیگر اداره کار ملک و ملت بدست سلطان بود که هرگونه تصمیمی بگیرد و اجرا کند-البته از باب توجهی که مردم برئیس مذهب داشتند هرگاه اقدام سلطان متضمن ضرر عموم بود از طرف علما تذکر و گاهی مقاومتی بعمل میامد و مردم هم از علما تبعیت مینمودند این موارد معدود و مسثتنی از قاعده بود پس حقیقت حکومت با شخص سلطان بود و میتوان گفت این ترتیب از قرن دوم هجری(7 میلاد)تا 4231(6091)در ایران جاری بوده است بدون اینکه هیچ تهمتی بمنظور تعیین رژیم صورت جدی بخود گرفته باشد-اگر نهضتی بود بمنظور تغییر رژیم و اسلوب جکومت نبوده بلکه همیشه منظور عمده تغییر سلطنت بوده و وجههء شخصی داشته است.