ملخص الجهاز:
"زندگی گالیله Lebendes Galilei ارباب پونتیلا و نوکرش ماتی Herr Puntil und sein Knecint Matti صعود توقفپذیر آرتورواوئی der Anfinaltsama Aufstieg des Arturo ui شلوایک در جنگ دوم جهانی Schwegk in Zweiten Weltkrieg دائرهء گچی قفقاز Der kaukasische kreidekreis روزهای کمون Die Tage der Commune برشت پس از تشکیل"گروه برلینیها"چندین نمایشنامه از نویسندگان دیگر نیز اقتباس کرده و بروی صحنه آورده است که از آن جملهاند:آنتیگون از سوفوکلس.
نکتهء دوم که برای بسیاری نامفهوم و گنگ است اینست که چگونه کارگردان موفق میشود تماشاچی را از حال رویا بیرون بیاورد: 1-برشت تمرین روی صحنه را همیشه از آن تابلو شروع میکرد که کارگردانش آسان یا آسانتر بود.
مترجم محترم در جائی میگویند که برشت"نمایشنامههایش را در شهرهای آلمان بازی میکرد و بصحنه میآورد" برشت در جوانی با کارل والنتین Karl Valentin کمدین نابغهء باویر همکاری داشته و تحت رهبری او چند بار بعنوان نوازندهء"فلوت"روی صحنه آمده است.
در بعضی جاها برای کلمات آلمانی مرادف فارسی یافتهاند که از زیبائی و یک دستی شیوه نگارش برشت بسیار میکاهد از جمله در صفحه 152 گالیله میگوید:عزیزم من بفراغت احتیاج دارم بدلیل و برهان احتیاج دارم و میخواهم غذایم روبراه باشد(ترجمه تحت اللفظی اینست:من کاسههای گوشت میخواهم) دکتر رضا براهنی مشتها گوئی که یک ستاره گرم و داغ و مشتهای بسته تو مانده است آوازهای رهگذران گویند: بیمار دستهای تو ماندن سعادتی است بیمار چشمهای تو ماندن سعادتی است آوازهای رهگذران گویند: در ماه بهار دست تو آزاد میشویم!"