خلاصة:
آغاز انسان شناسی سیاسی به اواخر قرن نوزده و اوایل قرن حاضر بر میگردد، یعنی
زمانی که کشورهای اروپایی غربی بخش بزرگی از جهان، اقوام و فرهنگهای بی شماری را
زیر سلطه نظام اقتصادی-سیاسی خود گرفتند و برای تداوم این سلطه نیاز به شناخت این
مردمان و فرهنگ آنها بود.پس از جنگ جهانی دوم و با استقلال یافتن مستعمرات سابق،
انسان شناسی سیاسی رسالتی تازه پیدا کرد و آن یاری رساندن به فرایند تشکیل دولتهای
ملی در این کشورها بود.زیرا بافتها، نهادهای و باورهای سنتی موانعی جدی بر سر راه
شکل گرفتن این دولتها بودند.در این مقاله ضمن ارائه تاریخچه مختصری از انسان شناسی
سیاسی، مشکلات تشکیل دولتهای مالی و کار بردهای عملی انسان شناسی سیاسی برای رفع
این مشکلات مطرح میشود.
ملخص الجهاز:
"این را نیز فراموش نکنیم که خشونت به کار رفته در تحقق یافتن دولت ملی در کشورهای توسعه یافته کنونی در قالب انقلابهای دموکراتیک، که باید آنها را راه حلهای سیستمیک نامید، امروزه به دلیل توسعه ابزارهای خشونت از یک سو، توسعه و پیچیدگی اجتماعی از سوی دیگر، در کشورهای در حال توسعه میتواند منجر به تخریب بیشتری شودکه تحمل آن از توان مالی و اجتماعی اکثریت این کشورها خارج است و ممکن است مشکلات بسیاری برای آنها نیز فراهم کند.
که چند حوزه قدرتمند سیاسی-نظامی و فرهنگی موجود در جهان که هدف رسمی و اعلام شده خود راجهانی شدن 1 یا نوعی اشاعه فرهنگی با تکیه بر ابزارهای بسیار مؤثر اطلاعاتی نامیده است و عملا با تغییر ریشهای که در جهان معاصر از طریق انقلاب اطلاعاتی ایجاد کرده، فرایند تبدیل تمام پدیدهها به دادههای اطلاعاتی، پراکنش آنها رد بعد جغرافیایی و زمانی را به حدی پیش برده است که جز با ابزارهای تکنولوژی اطلاعاتی بسیار پیشرفته، که تنها در اختیار خود آنها ست، امکان مدیریت بر این پیچیدگی اطلاعاتی وجود ندارد، از این رو، دولتهای ملی در کشورهای توسعه یافته باید زیر فشار خرد کننده این یورش فرهنگی برونی کار نظریه پردازی خود را به انجام رسانند، انگار که بخواهد خیمهای در گرد باد بر پا کنند."