خلاصة:
این جستار از رساله دکتری نگارنده تحت همین عنوان گرفته شده است. کانت تلاش نموده است اشکالات هیوم به علیت را پاسخ دهد. اگرچه عمدتا شارحان دراین خصوص به تمثیل دوم واحیانا استنتاج استعلائی رجوع کرده اند، حق آن است که باید به اکثر اجزاءنقد،ازجمله مفهوم زمان،استنتاج متافیزیکی، استنتاج استعلائی،شاکله سازی وبویژه تمثیل دوم رجوع کرد. کانت در جواب هیوم سعی کرده است رابطه ترکیبی علت ومعلول را در مفهوم ابژه نشان دهد واز این طریق واقعیت واعتبار عینی علیت را به اثبات برساند.مقاله ابتدا نظر کانت را دراین باب به طور کامل گزارش وتوضیح می دهد و سپس با موارد نقد به پایان می رسد.در پاره ای موارد به دیدگاه بعضی شارحان وناقدان اشارت رفته است.
ملخص الجهاز:
"بحث اصلی دراعتبار عینی، کلیت، ضرورت و سایر شرایط پیشین شناخت است؛ هر رویداد یا پدیداری که اعتبار عینی کسب کرد، یعنی درقالب مفهوم ابژه استعلایی درآمد، لازمه اش این است که برای آن وجود مستقلی درخارج یک نظام قایل باشیم.
آیا مراد از قاعده، قاعده ابژه استعلایی است که تا آنجا که به علیت مربوط میشوئ مقید این معناست که هرگاه چیزی حادث میشود باید مسبوق به شروطی باشد که حادثه تالی همیشه بالضروره برآن ترتیب شود؟ دراین صورت، کانت با قاعده علیت براصل علیت استدلال کرده ولذا دلیل او مصادره است.
به نظر میرسد، بحث شاکلهها درمرتبه دوم اهمیت باشند، زیرا آنچه از اهمیت درجه اول برخوردار است این نکته است که چگونه علیت را به عنوان مقوله و اصل درمعنا و لحاظ حرفی بر رویدادهای خارج اطلاق میکنیم و این به برهان استنتاج استعلایی مربوط میشود.
د) کانت با این تفسیر قانون عقلی محال بودن تخلف معلول از علت را به پیوستگی جزء آخر علت به جزء اول معلول تحویل برده است و اتی باطل میباشد (Kant, A 207-208) هـ) کانت به هیچ طریق نمیتواند وجود نومن هارا در خارج از نظر فلسفی توجیه کند و در نتیجه گرفتار همان ایده آلیسمی میشود که به برکلی نسبت میدهد.
در این تعارض، چون کانت علیت را به توالی زمانمند تفسیر میکند و هر معلولی باید علتی در حالت و زمان سابق داشته باشد، عقل در یک زنجیره بی انتهای زمانی گرفتار میشود که نه میتواند علت نخستین این زنجیره را اثبات و نه ابطال نماید."