ملخص الجهاز:
"پس وقتی آوای دوشیزگان را شنید به استقبال آنها شتافت و در سایهء درختان در پرتوی بدال ماه تمام بر نیمکتی از مرمر و در کنار مجسمهای از رخام جشنی با آن پرپر خان بپا ساخت و فرمود در جامهای زرین شراب گوارا بگسارند ولی موزها را اندیشمند یافت و چون علت آن نژندی را پرسید کلیو Clio اله تاریخ و ئورانیا Urania الههء نجوم گفتند:"ای سیزیف برای تو خبری شوم داریم زیرا زئوس رب الارباب به برادرش آئید سالار سامان ظلمت و مرگ فرمان داد تا تانات عبوس فرشتهء جانستان را فردا بکاخ تو بفرستد و آن هنگام که تو با همشهریان مهربان نشسته و از هر دری سخن در پیوستهای از دریچهای آهسته بدرون خزد و گوهر جانت را از گنجینهء تن برباید.
زنها رای سیزیف حیف است که تو با این کشی و رعنائی در کشور سایه و خواب و دار السلطنهء زبونی و نابینائی جای گیری یعنی آنجا که امواج فسرندهء"ستیکس Styxe سیالهء حیات را متوقف میکند و جرعهای از چشمهء"لتا"خاطرات شیرین زندگی را محو میسازد،آنجائی که خدایان انواع عذابها را برای انسان تیرهروز،این برادران مصیبتکش پرومته فراهم ساختهاند".
در همین ایام سیزیف بار خواست و به نزد مالک دیار مرگ آمده گفت:"ای سلطان ارواح مردگان وای مایهء دهشت زندگان،هلن همسر گستاخ من رسمی ناپسند بنیاد نهاده و از قربانی و فدیه بنام خدایان بازایستاده،اذنم بدهید تا لحظهای چند بدیار نور بازگردم و باین بیخرد باطنکور بگویم که اگر ترحمی در دل نسبت بسرنوشت شوی داری از این گناه بزرگ و کفر فاحش دست بکش و رمههای مرا برای آئید و پرسهفن قربان کن!"."