ملخص الجهاز:
"(ص 59-69) به طوری که مشاهده میگردد آئینه جام هم نسخه بدل «رنگ و بوی دوست»را آورده است در نسخههای متعدد دیگر هم یا همین کلمهی مرکب«رنگ و بوی دوست»آمده یا رنگ و بوی یار یا رنگ و بوی او یا رنگ و بوی تو که تمامی آنها در یک راستا قرار گرفتهاند و تمامی آنها مردودند زیرا که کلمهی مرکب«رنگ و بو»به انسان نسبت داده شده و تنها نسخه بدل صواب میتواند «رنگ و بوی خود»باشد که در نسخه ستایشگر و در یکی از نسخههای استاد دکتر خانلری با نشانهی«دال»آمده است زیرا که: 1-در ادبیات فارسی دو کلمهی«رنگ و بو»به صورت عطف اختصاص به گل دارد و هیچ شاعر یا ادیبی این دو کلمه را به صورت عطف با یکدیگر برای انسان به کار نبرده است و تا آنجا که مطالعات نگارنده اجازه میدهد در این مورد در ادبیات فارسی برای انسان صفت«آب و رنگ»به کار رفته است و میگویند:«فلانی آب و رنگی دارد»،و نمیگویند:«فلانی رنگ و بویی دارد»و با امعان نظر در دواوین شعرا من جمله دیوان شاعر مورد بحث کلمهی «بو»صرفا برای زلف معشوق به کار گرفته شده و اگر شاعر در بیتی کلمهی«بو»را بدون مضاف الیه آن یعنی کلمهی«زلف»به کار برده به ناچار برای جلوگیری از تبادر اذهان نسبت به معنای متضاد آن صفتی را به کار برده است،همچنانکه در بیت ذیل میفرماید: بوی خوش تو هرکه ز باد صبا شنید از یار آشنا سخن آشنا شنید که با وجود صفت خوش برای کلمهی«بو»اگر شارحی در شرح بیت مزبور مضاف الیه محذوف آن یعنی کلمهی«زلف»را به جایش قرار ندهد(همچنانکه در بیشتر شروح،شارحان این عمل را انجام ندادهاند)باز هم خوانندهی شرح با سرگردانی روبرو است."