ملخص الجهاز:
"آیا کردار این دسته از نویسندهگان و شاعران ستیزهجو با پنداری که خود را با آن میشناساندهاند،همخوانی داشته است؟آیا مردم نباید بالاخره روزی بفهمند که چه«نعلهای وارونهای»آنان را به وادی سرگردانی و درمانده گی کشانده است؟؟که چهگونه برخی از پرچمداران و شاعران مبارز و روشن فکر،ساعاتی پس از صرف ناهار در کنار کاخنشینان،در کافهها و پاتوقهای روشنفکری با سرسختی،سماجت و لجاجت_آن هم«با سویهای زیبا شناسانه و در چارچوب علوم انسانی»!!_به درشتی و پرخاشگری و دشنام گویی میپرداختهاند؟!؟چهسان میتوان چنین رویکرد نارسی سیستیک، بوردرلاین و آنتی سوشیال مدارانهای در کنار رویکرد صادقانه و شفاف صادق هدایت نهاد که میتوانست به راحتی همانند دوست خوش اندیشش، دکتر ناتل خانلری،بهجایگاه وزارت فرهنگ و هنر برسد،اما اعتراض راست مدارانهی آمیخته به زندگی درویشگونه و سرشار از قناعت و دنیا گریزی را بدان ترجیح داد،قرار داد؟؟؟ آیا نباید آشکار شود که پیرمرد ارمنی ته بازارچهی چهار راه استانبول_ «مسیحای پیر پیرهن چرکین»_سلام آدمی را از چه روی پاسخ نمیداده است؟!؟ آیا هنوز هنگام آن فرانرسیده است که مردم،به ویژه جوانان زودباور و احساساتیمان بفهمند که آن پیران خرقه به دوش روشنفکریمان،شاعران پرآوازهمان و تمام آنهایی که در رأس هرم اندیشمندی جامعه جاخوش کردهاند،چهگونه میزیستهاند و رفتارهای اجتماعی آنان چهگونه بوده است؟ روزی استاد دکتر محمد صنعتی برایم گفت:«همراه با دو نفر دیگر از دانش جویان پزشکی دانشگاه تهران که همچون من جوانانی بیست و چند ساله بودند،به خانهی جلال آل احمد رفتیم تا از محضر«استاد»کسب فیض نماییم."