خلاصة:
تعریف ارسطو از خیال سرآغاز مفهومسازیهای فیلسوفان از آن است.فارابی،ابن سینا و سهروردی آنرا بسط فراوان دادهاند. فارابی خیال را با سه نوع کارایی:حفظ تصاویر محسوسات، تصرف در آنها و محاکات محسوسات و معقولات توسط آنها تعریف میکند.ابن سینا آنچه را فارابی خیال و متخیله مینامید در چهار قوه متمایز با اسامی خیال،متخیله،واهمه و حافظه مفهومسازی میکند.سهروردی ادراک خیالی را نوعی علم حضوری اشراقی میداند و آنرا براساس مشاهده مثل معلقه تبیین میکند.کاملترین نظریه خیال برای مفهومسازی خلاقیت،نظریه فارابی است که چهار مرتبه متمایز خلاقیت خیال براساس آن قابل تعریف است،البته این مراتب در خیال اشراقی هم تحقق دارد و تفاوت آن با خیال مشائی صرفا در نحوه تبیین است.
ملخص الجهاز:
"فارابی از حیث آموزههای بدیعی که درباره نقشهای گوناگون خیال و خلاقیت آن دارد، ابن سینا از جهت بسط و تفصیلی که در مفهومسازی قوای خیالی قائل شده است و سهروردی بعنوان مؤسس نظریه خیال اشراقی اهمیت تاریخی دارند و بررسی آراء ایشان،تطورات نظریه خیال و سهم تأثیر هریک بر دیگری را آشکار میکند.
7 قوای خیال و متخیله بعنوان دو قوه و بصورتی که بعدها در مفهومسازیهای حکیمان مسلمان بویژه ابن سینا ضمن حواس ینجگانه باطنی شکل میگیرد،در آثار ارسطو به چشم نمیخورد و لذا خیال و تخیل که در سطور پیشین بهکار رفته بشکل مترادف در ترجمه لفظی واحد،یعنی ایمجینیشن8،استفاده شده است.
فارابی سه فعالیت عمده برای متخیله قائل است: 1-حفظ مدرکات حسی پس از قطع ارتباط حسی، 2-پیوند یا تجزیه آنها:این تجزیه و ترکیبها بسیار متنوع بوده و قوه متخیله بدلخواه در آنها حکم میراند و بینهایت تفصیل و ترکیب انجام میدهد که نتیجه آنها گاه با امور محسوس مطابقت دارد و گاه ندارد.
باید در نظر داشت که اساسا تفکیک معانی جزئی موجود در امور محسوس،از صور محسوس ممتنع است،لذا شیخ الرئیس در اشارات و تنبیهات ادراک را به سه قسم احساس،تخیل و تعقل تقسیم میکند در صورتی که درسایر آثار خود وهم را نیز در کنار این سه، آورده است.
بهنظر میرسد کاملترین نظریه خیال برای مفهومسازی خلاقیت خیال،نظریه فارابی است که بر اساس آن چهار درجه خلاقیت قابل تمییز است:تخیل صور برگرفته از عین محسوسات،تخیل صور ناشی از تصرف در محسوسات،تخیل صوری که ذهن در محاکات از محسوسات ابداع میکند و تخیل صوری که ذهن در محاکات از معقولات ابداع مینماید."