ملخص الجهاز:
"بنابراین ما نتیجه میگیریم که حتی اگر عرف انگلیسی مفهوم « landscape »را به عنوان یک واحد ناحیهای توجیه کند، استعمال اصطلاح مورد نظر به جای« region »جایگزین ساختن یک معنای به مراتب مهمتر و ناروشنتر به جای یک اصطلاح جا افتاده است.
به طور تحتاللفظی،او تمام اشیائی را که روی حواس ما تأثیر میگذارند فقط در قلمرو حول و حوش بلافصل که در آن چنین واکنشهائی ممکن است شامل میکند: قسمت دورتر ناحیهء مورد نظر را ما فقط از طریق منظره میبینیم و در آنجا او خود را به اشیاء قابل رؤیت محدود میسازد.
ولی،در لحظه،ممکن است ما خط فکری کلی او را قبول کنیم، و امکانات مفهوم«چشمانداز»را به عنوان خلاصهء سرجمع آن چیزهائی در یک ناحیه که میتواند«احساسهای چشمانداز»را در ما ایجاد کند اگر ما خود را در موقعیتهای مختلف لازم جهت دریافت آنها قرار دهیم،در نظر بگیریم،این چیزها البته واقعیتهای خارجی هستند و بنابراین برای مطالعه در یک دانش تجربی مقتضی و مناسب میباشند.
به نظر میرسد که گرانو فرض میکند که اشیاء مادی مسئول برای «چشمانداز احساسی»ما یک واحد یا کل را تشکیل میدهد،زیرا احساس ما از آنها یک کل است،اما این حقیقت که مغز بشر یک برداشت واحد از مجموعهای از چیزها دارد برای یک لحظه ثابت نمیکند که آنها در درون خودشان هیچ رابطهای با یکدیگر دارند، مگر اینکه پهلوی هم قرار دارند.
همین معنی مصداق پیدا میکند اگر ما به طور قراردادی کلمهء مورد نظر را به تمام اشیاء قابل رؤیت در یک ناحیه اطلاق کنیم،که شامل تمام اشیائی میشود که انسان میتواند با نگاه کردن در زیر اشیاء دیگر ببیند."