ملخص الجهاز:
"2 در نامهء کوتاه 28 سپتامبر 1927 از«شطرنج زدن»با«اخوی عیسی خان»(سرلشکر عیسی هدایت،که در آن زمان در فرانسه شاگرد مدرسهء توپخانه بود)،و بدهی خود (*)نامههایی که به محمود هدایت و سایر اعضای خانواده نوشته بیشتر پشت کارت پستال نوشته شده و در نتیجه کوتاه است.
بههرحال نظم و ترتیب ندارد،و مطالب بهطور پراکنده نوشته شدهاند: قربانت گردم،پس پریروز کاغذی برایت فرستادم،و چون با چند کاغذ دیگر به دربان دادم تا به پست بیندازد معلوم میشود همه را دور ریخته،چون خودم اجازهء بیرون رفتن از مدرسه را ندارم -فقط بعد از ظهر پنجشنبه،و چند ساعت روز یکشنبه.
9 اما در کارت کوتاهی که چهار روز بعد هدایت برای برادرش محمود به تهران فرستاده هیچ اثری از«وضعیت خودم»نیست و معنای«خجالت میکشم»را در نامهء بالا به رضوی به خوبی میرساند: تصدقت گردم،یک هفته است که در مدرسه به سر میبرم.
در تاریخ 18 اکتبر نامهء کوتاهی به رضوی مینویسد که حکایتی در آن نهفته است:ظاهرا هدایت بالاخره عزم را جزم کرده بود که از باقیماندهء بورس تحصیلیاش چشم بپوشد و به ایران بازگردد،و یک نامهء رسمی به این مضمون به مقامات[احتمالا سفارت ایران در پاریس]نوشته بود: قربانت گردم،کاغذ پستی که فرستاده بودی رسید،ولی خیلی مختصر بود.
هدایت اخیرا در بانک ملی استخدام شده بود و این نامه را هم از آنجا مینوشت: الان که دارم این کاغذ را مینویسم 50 تا چشم به من نگاه میکند،چون این کار برخلاف قانون[یعنی مقررات بانک]است.
چون در این صورت باید اول مرا دعوت کرده باشند»: اگر کاری که انرژی کم لازم داشته باشد برایم پیدا بکنی- lazy job *-که منفعت زیاد هم نداشته باشد،مشهور خاص و عامت خواهم کرد."