ملخص الجهاز:
"چنانکه در صدر مقدمهء کتاب مینویسد: تاریخ مالی ایران بین سالهای 1500 و 1925 ادامهء سنتهای دورهء پیش از سال 1500 است،نه تنها در زمینهء مدیریت امور مالی و سازمان و روشها،و شیوههای اجرایی آن،بلکه همچنین در زمینهء سیاستهای مالی و مالیاتی خود دولت.
خانم لمتون خود عقیده دارد که نظام مالیاتی پس از اسلام بر مبنای نظام دورهء ساسانی قرار داشته است: منشأ این مالیاتها،و شیوههایی را که برای تعیین و ارزیابی آنها بهکار میرفت،باید در سنتهای محلی[یعنی ایرانی،نه عربی و اسلامی]جست که به دورانهای پیش از اسلام بازمیگردند.
میرزا ابو القاسم قائممقام فراهانی وزیر بزرگ دورهء قاجار و شاعر و نویسندهء برجستهء زمان خود-که جزیی از آن نظام بود،و آن را خوب میشناخت،و دیگران را قربانی آن کرد،و آخر نیز قربانی آن شد-در آغاز قصیدهء غرایی،در تعریف از کل جامعهء ایران، میگوید: عاجز و مسکین هرچه ظالم و بدخواه ظالم و بدخواه هرچه عاجز و مسکین اشکال این تعریف در این است که تأثیر ساختارهای اجتماعی و عادات فرهنگی ناشی از آن(و تأثیر متقابل آنها را بر یکدیگر)در نظر نمیگیرد.
البته چون تا همان دورههای قائممقام بدیلی برای نظام تاریخی استبدادی متصور نمیبود،بلکه تصور میشد که این نیز مانند پدیدههای طبیعت تا قیامت بر جا خواهد بود،درک تأثیر چارچوب و روابط جامعه شناختی بر رفتار اجتماعی تقریبا ممکن نبود،و همهچیز به اخلاق و دیانت و خون و امثال اینها-«آدم خوب»،«آدم بد»-نسبت داده میشد.
اما نکتهء مهم این است که وقتی بونصر در مقام دولتی-و کمال عزت-درگذشت «اسبان،اشتران و استران[او]را داغ سلطانی نهادند»و مأمور خزانه را فرستادند که اموالش را برای خانه«نسخت کنند»،و معلوم شد که دیناری بیش از آنچه پیش از این برای سلطان نوشته بود ندارد."