ملخص الجهاز:
"در اینجا به نیت دریافت اهمیت ژرف جنبش تجدد در جداسازی این سه قلمرو از یکدیگر،و دستاوردهای ناشی از این جنبش در تمدن انسانی و سرنوشت انسانها،یادآوری وضع انسان در دوران پیش مدرن ضروریست.
گرچه همهء ملتها از برکات ناشی از جهانبینی تجدد یکسان برخوردار نشدند و ایدهآلهای جهان مدارانهء عصر تعقل همه را یکسان در بر نگرفت،اما واقعیت انکار ناپذیر این است که ظهور بنیادهای اجتماعی با هدف استقرار،حمایت،و گسترش این ایدهآلها همه با آغاز جنبش تجدد همراه بود.
2در اینجا همین قدر یادآور میشوم که یکی از بنیادیترین علل تمایز و ناهمسانی بین هویت«غربی»و هویت «شرقی»در هفت قرن گذشته-و بدین ترتیب،یکی از علل اساسی ظهور جنبش تجدد در غرب و نبود آن در شرق-تحقق و باز شناخت مفهوم فردیت در فرهنگ غرب بوده است.
برمبنای آنچه تا به حال گفته شد میتوان به آسانی دریافت که زمینههای سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،و فردی لازم برای پیدایش، تحول،و تکامل جهانبینی تجدد در هفتصد سال گذشته-از حدود قرن چهاردهم میلادی که تاریخ آغاز رنسانس است-در ایران فراهم نبوده است.
در تاریخ هفتصد سالهء اخیر ایران نمیتوان از یک دورهء چند ساله-از دههها و قرنها بگذریم-یاد کرد که جدایی سه قلمرو بزرگ ارزشهای فرهنگی-هنر(صداقت ذهنی)، اخلاقیات(دنیای ذهنی میان فردی،حقانیت و عدالت میان فردی،دین)،و علم(واقعیت عینی)-در آن دوره صورت گرفته باشد.
دفاع از چنین موضعی نیز چندان دشوار و دور از منطق نیست:به همان شدتی که اساس مفهوم تجدد برمبنای بازنگری و باز اندیشی همهء جنبههای انسانی در قالب جداسازی قلمروهای ارزشهای فرهنگی استوار است،به همان شدت نیز اساس تفکر دینی برمبنای پذیرش بیچون و چرای جزمهای برقرار دین استوار میباشد."