خلاصة:
سرودههای قیصر امین پور که در هشت مجموعهء شعری گرد آمدهاند،سرودههایی زنده،جاندار و پویا هستند.سرودههایی که عناصر طبیعت در آنها،زبان به گفتگو بار میکنند؛صفات یا حالات انسانی به اشیاء،پدیده های طبیعت و مفاهیم انتزاعی بسوخ میکنند و به گونهای هم زاد و هم نفس با انسان،ظهوری تشخیص مآبانه دارند. تشخیص یا جاندارپنداری به نوعی با تفکر«کودک پیش عملیاتی»هماهنگی دارد. اگر کودک در سنین قبل از هفت سالگی همه چیز را جاندار میپندارد،در اینجا شاعر در شعر به کودکی خود بازگشت میکند و تجلی این بازگشت گاهی به صورت جاندارپنداری یا تشخیص personification متجلی میشود.
نویسندگان این مقاله با بررسی آرایهء تشخیص در سرودههای قیصر امین پور به این نتایج دست یافتهاند:
1.یکی از پرکاربردترین آرایهها در سرودههای قیصر امین پور،آرایهء تشخیص است.
2.آرایهء تشخیص در سرودههای قیصر امین پور،بیشتر با آرایهء مراعات نظیر همراه میشود.
3.در دو دفتر شعری«به قول پرستو»و«مثل چشمه،مثل رود»شاعر از زنده شدن طبیعت در بهار بهره میگیرد تا این ویژگی را به پدیدههای طبیعت نسبت دهد.
4.دو مجموعهء شعری«گلها همه آفتاب گردانند»و«تنفس صبح»بیشترین موارد آرایهء تشخیص را به خود اختصاص دادهاند.
5.از میان پدیدههای طبیعت؛زمین،آسمان و باد؛و از میان مفاهیم انتزاعی؛دل و عشق بیشترین موارد آرایهء تشخیص را دارا هستند.
ملخص الجهاز:
"رفتن و کاشانهای دیگر را تجربه کردن،دل و شاعر را به سراغ لاله پرپر میبرد که خود نماد شهید است:بیا ای دل از اینجا پر بگیریم ره کاشانه دیگر بگیریم بیا گم کرده دیرین خود را سراغ از لالهء پرپر بگیریم (همان،1379:75) شاعر برای خطاب قرار دادن دل علاوه بر«ای»گاهی از الف ندا استفاده میکند:دلا به حال تو افسوس میخورم که نرفتی تویی به ماندن راضی اگر درست بگویم (همان،1360:93)زنده شدن طبیعت و تشخیص سه دفتر شعری«منظومهء ظهر روز دهم»،«به قول پرستو»و«مثل چشمه،مثل رود» سرودههایی است که قیصر امین پور آنها را برای کودکان و نوجوانان گفته است.
دست و پا و سر از سویی با یکدیگر مراعات نظیر دارند و از سویی دیگر بیدست و پا و سر بزیر صفاتی هستند که جانداری دل را تصدیق میکنند: گاهی دل بیدست و پا و سر بزیرم را آهنگ یک موسیقی غمگین هوایی میکند(همان،1386 الف:37) در قطعهء زیر نیز شاعر بین خوشهء گندم و دانهها و بین دریا،موج و ریگ کرانهها مراعات نظیر برقرار میکند:هر کس زبان خودش را ترانه گفت: گل با شکوفه،خوشهء گندم به دانهها شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز دریا به موج و موج به ریگ کرانهها (همان،1387 الف:51) «قیصر امین پور در سرودن منظومهء خود(ظهر روز دهم)از جاندارانگاری بهرهء فراوانی برده است.
صدای «ش»و«ن»و واژهء«مردمی»در شعر زیر تکرار شده است: مردمی که چین پوستشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنهء شناسنامههایشان درد میکند(امین پور،1386 الف:15)کودکی در شعر قیصر امین پور و رابطهء آن با تشخیص شاعر در شعر به کودکی خود بازگشت میکند؛«در شعر گفتن نوعی بازگشت وجود دارد به سوی دوران کودکی انسان»(براهنی،1371:53)."