ملخص الجهاز:
"از این روی شاعر قرن دوازدهم،کمال خجندی در گلشعر بلند خویش از این تشابه سخن میگوید: چو گل به تخت برآمد که سرور چمنم خدایگان ریاحین و شاه انجمنم ز شاخ چتر زبرجد مراست در عالم ز مردست جلال و ز لعل پیرهنم سرور سنبل و شادی روی شمشادم جمال سوسن و سرو و امید یاسمنم از این نیاید باهم لب من از خنده که لاله کرد پر از برگ ارغوان دهنم همه تن من جانست سر بسر گویی همه چو عیسی روحم گمان مبر که تنم مرا خود از لب خود آرزوی بوسه کند کدام بلبل مطرب درید پردهء من بچنگ بلبل مطرب درید پردهء من جوابش ار ندهم پس نه مردم و نه زنم منم منم که جهان رنگ و بوی من دارد منم که دلبر باغ و عروس در چمنم و لیکن اینهمه هست و چو باد برخیزد حدیث من ورقی باز کن که من نه منم گل سرخ و رابطهء آن با جهان معنوی،در سال 1920 به وسیلهء شاعر پارسیگوی لاهور،محمد اقبال(پدر روحانی پاکستان)در شعری کوتاه سروده شده است،در این شعر،زیبایی بهشتی و عمر کوتاه گل به شکلی استادانه بیان شده است: حوری بکنج گلشن جنت تپید و گفت ما را کسی از آن سوی گردون خبر نداد ناید بفهم من سحر شام و روز و شب عقلم ربود اینکه بگویند مرد و زاد گردید موج نکهت و از شاخ گل دمید یا اینچنین بعالم فردا روی نهاد وا کرد چشم و غنچه شد و خنده زد دمی گل گشت و برگ برگ شد و بر زمین فتاد زان نازنین که بند ز پایش گشادهاند آهی است یادگار که بو نام دادهاند طبیعی است که در همه جا از صفات حمیده، لطف و زیبایی و بوی گل سخن نیست،برخی از شاعران گل را بیوفا نیز خواندهاند،چون عمرش کوتاه است."