خلاصة:
معمولا در بحث از شک دکارت برعنصر یا مولفه هایی چند از آن اشاره یا تاکیدمی شود و اغلب به جنبه ها و اضلاع متعدد آن، به تفکیک پرداخته نمی شود.
این مقاله در پی آن است تا با موضوع تحقیق قرار دادن شک در فلسفه دکارت و با نگاهی تحلیلی و فلسفی به آرا و آثار وی، ابعاد مختلف و شبکه ای را که دکارت در فلسفه خود برمحور نظریه شک تنیده است، مطرح سازد. از این رو، به مولفه های متعددی در نظریه شک از قبیل تعریف، وجود، ملاک، چارچوب داری، هدف، فایده، حدود، مراتب، اقسام، توجیه پذیری،گستره و... می پردازد و براین اساس پیشنهاد می کند تا با ملاحظه ابعاد مختلف مذکور و با لحاظ مجموع آنها، شک دکارتی را در افق یک «نظریه» مستقل فلسفی نظاره کنیم.
ملخص الجهاز:
"دلیل انحصار شک در حوزۀ نظری و نه عملی شک در امور زندگی،اولا فرصتهای عمل و اقدام را از ما میگیرد و این خود به تدریجسبب سلب و فنای اصل زندگی میشود و حاصل آنکه فرصتی برای شک نظری نیزنمیماند؛ثانیا امور مربوط به زندگانی چنان است که نمیتوان از یقین منطقی و ریاضی درمورد آنها سخن گفت.
زیرا روشن است که ما در امور زندگی ملزم به پیروی از عقایدی هستیم که فقط بهظاهر حقیقیاند،چون اگر غیر از این باشد،فرصتهای اقدام،اغلب،پیش از آنکه مابتوانیم خود را از قید تردیدهای خویش برهانیم،از دست میرود و اگر فرصتهایمتعددی برای اقدام در یک موضوع معینی پیش آید،با آنکه حقیقت هیچکدام،از نظرما،به ظاهر بیش از دیگری نیست،عقل حکم میکند که یکی را برگزینیم و چوناین گزینش انجام شد،چنان عمل کنیم که گویی به حقیقت آن یقینداشتهایم(همانجا).
اصول و راهکارهایی که دکارت برای داشتن یک زندگی خوش و به دور از تردید ودودلی عملی برای یک شکاک نظری در حال شکورزی بیان میکند،از این قبیل است:پیروی از آداب و قوانین کشور خود،تبعیت از دینی که براساس آن پروش یافته است،پیروی از عقاید خردمندانی که نظر معتدلی دارند و به آن عمل میکنند،انتخاب رأیی کهدرستی آن احتمال بیشتری دارد و استواری بر انجام همان نظر،اصل را بر تغییر و تسلط برخود و اندیشهها و آرزوهای خود قرار دادن تا تغییر و تسلط بر امور جهان و جز من،پایداری بر شغل خود یعنی پروردن عقل و شناخت حقیقت،معاشرت با مردم،زندگی آرامو بیآزار داشتن در عین داشتن غوغای درون،سود بردن از اوقات فراغت با استفاده ازهرگونه تفریح نجیب(همو،گفتار در روش درست راه بودن عقل،ص 95-88)."