ملخص الجهاز:
"الف)مدیران و کسانی که برای دورههای کوتاه سیاستگذاری میکنند طی چند ساله اخیر کمتر به ابعاد کیفی اوقات فراغت نظر داشتهاند،بیشتر توجه آنان به پیشنهسازی مشارکت معطوف بوده که مفهوم ضمنی آن رویکردی عامهگرایانه است این امکان وجود دارد که رویکرد جامعه گرایانه که طی دههء 1990 مورد پذیرش تعدادی از صاحبنظران قرار گرفته نیاز به بررسی جدیتر ماهیت کمی فراهم آوردن اوقات فراغت داشته باشد.
در حالی که شکل فعالیت غیرقابل تمایز است(مانند گلف) در صورتی که در مورد اول بازیکنان مشغول انجام کاری برای تامین معاش خویش هستند حال آنکه در حالت دوم این عمل فقط برای کسب لذت انجام میگیرد؟ یکی از نکات بنیادیتر،به این فرش مربوط که آدمی به هنگام بازی وارد جهانی دیگر میگرد که با دنیای واقعی متفاوت است.
طرفداران این نظریه به منافع آن در خودجوشی،آفرینش،و انگیزهای اشاره میکنند که در کودکانی ممکن است بهوجود آید که به آنها اجازه دادهمیشود برای فراگیران رویکرد کاوشی و مبتنی بر حل مساله در پیش گیرند پیاژه روانشناس سوئیسی در روند متفاوتی نقش بازی(بویژه بازیهای قانونمند)را در پیدایی معیارها و داورهای اخلاقی بررسی کرد که تحقیقات خود را با تاکید بر کودکان انجام داد.
آشکار است که در اینجا مفهوم عملکرد پرورشی بازی در نظر است یعنی کودکان در حین بازی فرامیگیرند که بپذیرند برای انجام بازیهای مانند مهرهبازی(که یکی از موضوعات کنونی این بررسی است)نیاز به قانون دارند تا بتوانند با این بازی خوبگیرند،با آنها کار کنند و این انگارشها را به دیگر فعالیتها زندگی گسترش دهند."