ملخص الجهاز:
لکین به نظر نگارنده بیمناسبت نیست از باب توجیه چنین داوری بگوئیم اگر هاثورن به باور پو،نویسندهای موفق بوده برای این است که در داستانهای هاثورن عموما پرده رازی به روی حوادث کشیده شده و در همه آنها حواس شخصیت داستانی بویژه چشم و گوش او همچنان که در داستان قلب رازگو2شاهد هستیم، مصدر اعمال و مبین حالاتی میشوند که مایه اعجاب و شگفتی خواننده میشوند.
کنبی پس از بیان دیدگاههای پو و ماتیوز در باره"وحدت احساس" ابراز عقیده میکند که وحدت احساس خصیصه تعیین کننده داستان کوتاه نمیباشد زیرا به باور وی،رمانهای فراوانی چون Romola ، اثر جورج الیوت( George Eliot )و The Egoist ،اثر مره دیث ( MerdIfh )وجود دارند که در خواننده احساس واحد به جا میگذارند و از این لحاظ تفاوت چندانی با داستان کوتاه ندارد از نظر کنبی،تفاوت میان رمان و داستان کوتاه همانند تفاوتی که میان شعر و مقاله تاریخی وجود دارد،به دیدگاه ادیب پژوهشگر مربوط میشود.
اگر قرار باشد داستانی در بارهء سر خوردگی از زندگی در دشتهای غرب آمریکا با همه یکنواختی که دارد به نگارش در آید باید به نحوی نقطه اوجی در آن باشد زیرا این تنها طریق داستان گفتن است.
در مورد این انتقاد که داستانهای قرن بیستم عمدتا ناخوشایند میباشد گفته شده که این ناخوشایندی به دلیل صمیمیتی است که نویسنده در عرضه داشت هنر خود به کار گرفته است نویسنده قرن نوزدهم داستان کوتاه میان صواب و خطا خط فارق میکشید و پیرنگ داستان آنچنان ساخته و پرداخته میشد که صواب بر خطا چیره گردد.