خلاصة:
این پژوهش درصدد جواب دادن به این پرسش است که «دل» در مخزن الاسرار، که زهدآمیز و عرفانی است، چگونه تبیین شده و دارای چه مراتبی است.
فرضیه ای که در ذهن خواننده و پژوهشگر شکل می گیرد، این است که نظامی تلقی خاصی از «دل» داشته و به سبب این که یکی از مهم ترین بخش های مثنوی مخزن الاسرار را به آن اختصاص داده، در پی شکل دهی شاعرانه - عارفانه به آن مفهوم و بن مایه بوده است.
شیوه بررسی در این مقاله، تحلیل محتوایی (Content Analysis) است که با استفاده از آن و تجزیه و تحلیل داده های متن، به ابعاد گوناگون سوال های طرح شده، پاسخ داده شده است.
Del (heart) is one of the recurrent themes in Nezami-e-Ganjavi’s Makhzan-al-asrar. This paper addresses the concept and its true nature as well as its ranks. One may hypothesize that the poet has his own technical interpretation of Del spreading all through his ideas and thoughts and reflected in various sections of the collection. To answer the research questions posed in this research، content analysis method was utilized.
ملخص الجهاز:
"با توجه به مطالعاتیکه درخصوص شعر نظامی و خاقانی انجام شده است،در آشنایی این دو شاعر با اینعلوم،جای هیچ نوع شک و شبهه نیست؛همچنین با توجه به رابطۀ نیکویی که بین آنانوجود داشته است،در تصویرهای شعری نیز،مشابهت فراوانی بین آنان ملاحظه میشودو عرفان ناشی از عشق روحانی را میتوان علاوه بر قصیدههای دیوان خاقانی،در مثنویختم الغرایب(تحفة العراقین)نیز در گرایش فراوان شاعر به«خورشید»و وصف و مدحآن و نوعی درد دل او با آن مشاهده کرد2.
نظامی،پس از راهیابی به بارگاه دل،«قلب»را مشاهده میکند: {Sخاصترین محرم آن درشدم#گفت درون آی،درونتر شدم#بارگهی یافتم افروخته#چشم بد از دیدن او دوخته#هفت خلیفه به یکی خانه در#هفت حکایت به یک افسانه در#در نفس آباد دم نیمسوز#صدرنشین گشته شه نیمروز#سرخ سواری به ادب پیش او#لعل قبایی ظفراندیش او#تلخ جوانی یزکی در شکار#زیرتر از وی سیهی دردخوار#قصد کمین کرده کمندافکنی#سیم زره ساخته رویینتنی#اینهمه پروانه و دل شمع بود#جمله پراکنده و دل جمع بود#من به قناعت شده مهمان دل#جان به نوا داده به سلطان دل#چون علم لشکر دل یافتم#روی خود از عالمیان تافتمS}(نظامی،1343:50-52) در دیدگاه عرفا،بین«قلب»و«دل»ارتباطی وجود دارد.
با عنایت به بیتهای این بخش از مثنوی مخزن الاسرار،متوجه میشویم که نظامیدر تبیین«دل»،پایههای آرمان شهر و مدینۀ فاضلۀ انسانی مطلوب خود را بنا نهاده است؛جایی باصفا،صمیمی،زیبا،راحت و با عیش تمام که اولا به دنبال زحمت و ریاضتفراوان و در نتیجۀ نوعی پرورش وجود جسمانی و با کمک عشق غیر زمینی بهدستآمده است و ثانیا زمانی که شاعر-و خوانندگان شعر او-حتی به مقدار خیلی کم از آنفاصله میگیرند و بهگونهای آن را از دست رفته تلقی میکنند دچار اغتشاش روحی وآرزوی وصال به چنان مکان و زمانی میشوند."