خلاصة:
در این مقاله پوپر به نقدهای کوهن به دیدگاه خودش پاسخ میدهد. به اعتقاد پوپر، کوهن آرای او را یا بهخوبی درک نکرده است یا آنکه آنها را درست تفسیر نمیکند. پوپر بر این باور است که تاریخ علم آنچه را که کوهن آن را علم متعارف میخواند تأیید نمیکند و ایدة رجوع به جامعهشناسی یا روانشناسی جالب اما مأیوسکننده است. «منطق کشف» از «روانشناسی پژوهش» نکات کمتری میآموزد اما دومی میتواند برای اولی آموزندهتر باشد.
ملخص الجهاز:
"به نظر میرسد این موضوع شباهت زیادی با یکی از نقطه نظرهای اصلی کوهن دارد: علم متعارف (noraml science) یا همانطور که وی از آن یاد میکند، کار «متعارف» یک دانشمند ساختار نظامیافتهای از فرضها، یا یک نظریه و یا یک برنامة تحقیقی را پیشفرض میگیرد، برنامهای که جامعة دانشمندان برای بحث عقلانی در مورد کارشان بدان نیاز دارند.
گذشته از این، فروغلطیدن در این علوم غالبا جعلی، چگونه میتواند ما را در حل این مشکل خاص یاری کند؟ وقتی به علم جامعهشناسی (یا روانشناسی، یا تاریخ) روی میآورید، به این دلیل که در آنها به وضوح به دنبال تصورات واهی و احمقانه نیستید، آیا مقصودتان معلوم ساختن این پرسش نیست که «علم چیست؟» یا «چه چیز بهواقع در علم متعارف است؟» و به چه کسی رجوع خواهید کرد: جامعهشناس (یا روانشناس و یا مورخی) «متعارف» یا «خاص و برجسته»؟ به این دلیل است که ایدة روی آوردن به جامعهشناسی یا روانشناسی را تعجبآور میدانم و به دلیل عبث بودن تمام آنچه قبلا علیه گرایشها و روشهای جامعهشناسی و روانشناسی، بهویژه در تاریخ، بیان کردهام، آنرا امری ناامیدکننده میدانم، نه اینطور نیست ]که سخن مزبور درست باشد[، همانطور که منطق محض نیز میتواند نشان دهد؛ بر این اساس، پاسخ ما به این پرسش کوهن که «از میان منطق اکتشاف یا روانشناسی پژوهش (the psychology of research) کدام را اختیار کنیم؟»، این است: با آنکه منطق اکتشاف چیز کمی باید از روانشناسی پژوهش بیاموزد، اما روانشناسی پژوهش، باید نکات زیادی از منطق اکتشاف بیاموزد."