ملخص الجهاز:
چه ضرورتهای تاریخی برای تمرکز و یا عدم تمرکز در مراحل مختلف رشدیافتگی وجود دارد؟آیا روند تحول عدم تمرکز اولیه-تمرکزگرایی و سپس تمرکززدایی را میتوان به مثابه قاعده عمومی و جبری در همه جوامع به حساب آورد؟آیا این روند(تمرکزگرایی و تمرکززدایی)در طول اعصار، دچار تحولی اساسی شده است؟تاثیر تمرکز سیاسی- اداری بر تمرکز قدرت اقتصادی و ناهمگونی رشد چیست؟چرا انگیزه تمرکزگرایی در مراحل بلوغ اقتصادی به ضد انگیزه تبدیل میشود؟تحولات امروزی جهان چه تاثیری بر تمرکزگرایی به جای میگذارد؟ توسعه کشورها چه از طریق مکانیسم بازار باشد و چه توسعه برنامهای متمرکز و یا ارشادی، در مرحله خیزش اقتصادی شکل نوینی از نهادهای سازمانی را میطلبد.
این تمایلات میتواند تابعی از آرمانخواهی عدالتجویانه باشد و یا صرفا جهت ایجاد ثبات کشور اعمال گردد و یا هر دو هدف را در پی داشته باشد تجزیه کشورهای در حال توسعه مؤید آن است که به دلایل تمرکز نخبگان جامعه در مرکز، خدمات و کالاهای عمومی نامبرده در حول پایتخت متمرکز میشود.
او معتقد است که در کشورهایی(چون کشور ما و دیگر اقتصادهای دوگانه)که مرکز، منابع را از مناطق پیرامونی جذب کرده، بدون آنکه قدرت ایجاد ظرفیتهای تولیدی و یا انتشار توسعه را به پیرامون داشته باشد، دوگانگی بین مرکز و پیرامون به صورت متعارض وجود خواهد داشت.
کشورهایی که از درونگرایی توسعه برخوردارند به دلیل ایجاد بوروکراسی قوی برای کنترل و نظارت اقتصادی داخلی و رشد انحصارات مورد حمایت دولت، از تمرکز بیشتری برخوردارند ولی کشورهایی که از برونگرایی مدل جایگزینی صادرات برخوردارند، به دلیل سیاستهای آزادسازی، ایجاد جو رقابت در مقابل انحصار-بین واحدهای تولیدی و کاهش وظایف اداری در مرکز و رشد تکنوکراسی به جای دیوانسالاری، از تمرکز کمتری برخوردار میشوند.