ملخص الجهاز:
"فتوحی:من تصور میکنم علت این مسئله که شاعران ما از شاخهای بشاخه دیگر گریز میزدند،با این موضوع در ارتباط بوده و هست که شاعر در هرلحظه و موقع از زندگی خود با زمینههای مختلفی سر و کار پیدا میکرده و این گریز خود در ارتباط است با این زمینه-موقعی زمینههای فرهنگی یا اجتماعی و غیره ایجاب میکند تا شاعر بعنوان بیانکننده یک واقعیت،از زبان شعری خود که با آن موضوع در ارتباط است و درجه توانائی و قدرت تفکر و بینش میباشد رساننده حرفی باشد-این گناه متوجه شاعر نیست چرا که او بیش از این نمیتواند ببیند و بیندیشد- بلکه گناه متوجه آدمهای دوروبر-اوست-ولی با این موضوع که شاعر ایرانی نتوانسته با همان سطح فرهنگی که داشته-مسائل یک دست و عمیق و واقعی را بیان دارد،موافقم-چرا که آثار آنها نمایشگر این حقیقت است که قدرت خلق و ابداع شاعران و نویسندگان ما در دایره بسیار محدودی-محبوس بوده و نتوانستهاند اساسیتر بیندیشند-از طرف دیگر این موضوع را نیز نباید فراموش کنیم که فرهنگ ما با تمام عناصر دست و پا گیر یا تحریم شده و ممنوعیتهای بجا یا بیجا- در بیشترین مواقع با درگیریهائی که انسان ایرانی با آن داشته شکست خورده در حالیکه میدانیم گناه شکست موجه انسان نبوده-شما از یک زمینه بیریشه چه انتظاری دارید-در حالیکه همین خمیرمایه فرهنگی یا اجتماعی با دخالتهای نابجا و عناصر مزاحم و انگل گاهی به اوج عظمت و شکفتگی کاذبی راه خود را پیگرفته و یا آن چه بوده والاتر یا حقیرتر جلوه داده شده-مقصود من اینستکه شما در این زمینه شایعهسازان و بتپرستان حرفهای را کنار بگذارید و در عوض آدمهائی که حرفی داشتند یا دارند برای گفتن معرفی نمائید."