ملخص الجهاز:
"عدم باور به جهانشمول بودن و کارا بودن دستاوردهای دانش اقتصاد و رسوخ تفکر نهادگرایی و ساختارگرایی در این جریان، موجب شده مهمترین نقد ایشان به جریان بازار آزاد،عدم تطابق بومی و ارزشی الگوی توسعه تجویزی آنها با شرایط توسعهای ایران باشد: «یک شیفتگی و تعصب موجب شده تا به جای انطباق نظریه و الگو و سیاست اقتصادی با واقعیتهای درونی جامعه،صرفا تقلیدی صورت گرفته و فراموش شود که فعالیت اقتصادی محصول عمل انسانی و متأثر از محیط اجتماعی، فرهنگی،سیاسی و جهانبینی مربوط به جامعه معین است...
59 آقایان مصباحی و نظری نیز پیش از برشمردن هفت هدف اصلی اقتصاد اسلامی یعنی: حاکمیت سیاسی اسلام،تحکیم ارزشهای اخلاقی و معنوی،برپایی عدالت اجتماعی، عدم وابستگی اقتصادی،خودکفایی و اقتدار اقتصادی،رشد و توسعه و رفاه عمومی،عدالت اقتصادی را با تأمین زندگی متوسط اجتماعی برای فقرا و جلوگیری از انباشته شدن بیش از حد ثروت در دست اغنیا محقق میدانند و اضافه میکنند«با توجه به نکوهش شدید اسلام نسبت به فقر و آثار زیان بارفردی،روحی و اجتماعی آن،تردیدی در ضرورت رفع فقر و ایجاد رفاه عمومی باقی نمیماند زیرا وجود فقر در جامعه نشان وجود ظلم است و بنا به روایات ما اگر میان مردم به عدالت رفتار میشد، همه بینیاز میشدند.
تمرکز ثروت در دست اغنیاء نیز جدا از رابطهای که با محرومیت دیگر اعضاء جامعه دینی دارد، خود اثرات اخلاقی و فرهنگی ناپسندی به دنبال دارد که به طور مستقیم مورد نکوهش اسلام بوده و لزوم تعدیل ثروت وافر را برای دولت اسلامی توجیه میکند»69همانطور که ملاحظه میشود،این تفاسیر هم بیشتر به توازن نهایی نظام و ثمرهی نظم اقتصادی در توزیع توجه میکند نه اصل روابط عادلانه یا شرایط اولیه عادلانه."