ملخص الجهاز:
"میتوانیم این امر را در برداشت گیدنز از مدرنیت مشاهده کنیم:در تلقی از مدرنیت به مثابه یک آفت و بلا(هرچند او معتقد به چنین چیزی نیست)و در وحشتهای غیرقابل تصور از جنگ هستهای،فاجعه زیست محیطی و اقتصادی و استبداد سیاسی،که او به عنوان خطرهای اصلی مدرنیت برمیشمرد؛همه این ترسها،درکی دقیق از واقعیت را در خود دارند(خطراتی که او نام میبرد بیرون از ما و در جهان هستند)اما این ترسها میتوانند گریبانگیر خیالپردازیهای ناخودآگاهمان نیز بشوند به نحوی که در کمان از آنها تحریف شده و کاری که با ترسها انجام میدهیم ارتباط خود را واقعیت از دست بدهد.
) (Christopher شیوهای را مورد بحث قرار میدهد که ما خودمان و جاهطلبیهایمان را محدود میکنیم،و این کار را نه تنها به خاطر آگاهیمان از خطرات واقعی مدرنیت انجام میدهیم،بلکه به دلیل اجتناب از تجربه فروپاشی درونی و تکهتکه شدن هویتمان است که چنین کاری را صورت میدهیم.
به نظر میرسد ارادهگرایی او واکنشی است به جهان مدرن که بیشباهت به واکنش پسا ساختارگرایی نیست و نیز واکنشی است به چرخش زبانی فلسفه مدرن،همانطور که آزادی انسانی محدودتر شده است و همانطور که فکر کردن در مورد تغییر اجتماعی در غرب مشکل شده است،لذا برجنبههای محدودتری از زندگی توجه میشود نظیر زبان،جایی که آزادی کامل مسلم انگاشته میشود،به یک معنا جهان آنگونه است که هست زیرا جهان محصول زبان یا گفتار ماست.
به طور تناقضآمیزی برای من مسجل شده که در واقع این مدرنیسم است که منبع نظریهی ساختاربندی را شکل میدهد؛ در عین حال همانطور که امید به درک کل در یک تئوری بیهوده است،این امر مهم است که یک چنین تلاشی صورت گیرد و کل دیدگاه را تحت اختیار خود بگیرد."