ملخص الجهاز:
"در تهران به خوبی به یاد دارم که با حاج شیخ فضل الله به محضر معظم له میرسیدیم،در قیطریه تهران،که آن زمان خیلی هم مشکل میشد به منزل امام رفتوآمد کرد،چون زیر نظر بود و مأموران مراقب بودند.
وقتی به تهران وارد 3Fشدیم،درآنجا منزلی گرفتیم که تقریبا چند خانه فاصله با مرحوم حاج شیخ فضل الله داشت،یعنی نزدیک خیابان ایران،کوچه برزین که منزل ایشان آنجا بود.
خیلی از آن عزیزان الآن از مدار زندگی خارج شده و به رحمت خدا رفتهاند،ولی از آندوستان که به منزل آقای فلسفی میآمدند،الآن حجت الاسلام آقای نجم الدین اعتمادزاده،حجت الاسلام آقای جعفر شجونی،در قید حیاتند و مرحوم حاج شیخ فضل الله محلاتی سالهاست که به فیض شهادت نایل شدهاند و به جز اینها چند نفر دیگر از رفقا نیز بودند.
مرحوم حاج شیخ فضل الله محلاتی به ما تلفن زد که مخفیانه مجلس ختمی برای ایشان گرفتهاند در منزل آن شخص،در خیابان کاخ آن زمان که فلسطین امروز است.
من دیدم در سلول باز شد،یک سربازی همراه زندانی بود که بعد فهمیدم که نمیدانسته این آقا با من رفیق و همپرونده است،در را باز کردند،روپوش را که از صورت زندانی برداشتند،دیدم که حاج شیخ فضل الله است،اشاره کرد که چیزی نگو.
البته اسراری هم نداشتیم،اما از اینکه ایشان را به رادیو میبردند-او در رادیو و تلویزیون آن زمان برنامه مذهبی داشت و نیز در مسجد حاج شیخ عبد الحسین،مسجد ترکها،بازار-از اینکه از رادیو سخنرانیهایش پخش میشد و تلویزیون گاهی شبهای نوزدهم و بیستویکم ماه رمضان و دهم محرم با ایشان مصاحبه میکرد،از این قصه ما مشکوک بودیم که این همه منبری در تهران است،چطور از بین همه منبریها او را میبرند،لذا از جمع خودمان منزویاش کردیم."