ملخص الجهاز:
"اول خودکشی فرهاد از شنیدن خبر مرگ دروغین شیرین: چو افتاد این سخن در گوش فرهاد ز طاق بیستون چون کوهی افتاد بزاری گفت آوخ رج بردم ندیدم راحتی در رنج مردم دریغا هرزه رنج روزگارم دریغا آن دل امیدوارم مرا زین کوه کندن حاصل این بود؟ نشد کامم میسر مشکل این بود چرا از روی آن دلبر جدایم؟ چو شیرین رفت من اینجا چرایم فرورفته بخاک آن سرو چالاک چرا بر سر نریزم هر زمان خاک صلای عشق شیرین در جهان داد زمین بر یاد او بوسید و جان داد دوم-خودکشی شیرین در آرامگاه خسروپرویز: گشاده سر کنیزان و غلامان چو سروی در میان شیرین خرامان نهاده گوهرآگین حلقه در گوش فکنده حلقههای زلف بر دوش پرندی زرد چون خورشید بر سر حریری سرخ چون ناهید در بر در گنبد بروی خلق دربست سوی مهر ملک شد دشنه در دست بدان آیین که دید آن زخم را ریش همانجا دشنه را زد بر تن خویش زهی شیرین و شیرین مردن او زهی جان دادن و جان بردن او چنین واجب بود در عشق مردن بجانان جان چنین باید سپردن ج-شرکت و معاونت در خودکشی بطوریکه گفته شد چون خودکشی در قوانین ایران مجازات ندارد لذا شرکت و معاونت در آن نیز قابل مجازات نیست و همین کیفیت در قانون جزای فرانسه و اکثر کشورهای اروپائی نیز دیده میشود اما در بعضی کشورها این عدم مجازات بطور مطلق نیست مثلا اگر کسی عمدا فرد مختل المشاعر یا صغیر غیر ممیزی را وادار بخودکشی کند،عمل او درواقع نوعی قتد عمد محسوب میشود و همچنین اگر کسی با سوء نیت و برای رسیدن بیک هدف غیر مشروع وسیله خودکشی شخصی را بدست وی فراهم آورد یعنی درواقع او را بخودکشی تحریک و تشویق نماید یا در این راه باوی مساعدت کند."