ملخص الجهاز:
"این اقدامات ناصر الدین شاه به کجا انجامید؟چه تبعات و پیامدهایی به همراه داشت آیا صورتبندی اجتماعی و ساختار سیاسی دستخوش تغییر و تحول شد؟نظام مختلط یا انتقالی دورهء ناصری چه خصایصی داشته است؟از پرسشهای اصلی علیرضا شیخ الاسلامی است که در کتاب ساختار اقتدار مرکزی در ایران قاجار به آنها پاسخ داده است.
مشخصههای آن عبارتند از: 1-عدم تمایز ادارات به لحاظ ساختار و یا کارکردی 2-فقدان قانون و نظم در سازمانهای رسمی 3-عدم اقتدار مقامات رسمی برای اجرای وظایف خود 4-عدم آموزش مناسب فراخور شغل کارمندان 5-واگذاری مناصب از سوی صاحب منصبان برای کسب درآمد 6-فرمانبرداری مردم از خود صاحب منصب و نه واسطه مقام وی دیوانسالاری ابتدایی در جامعه تبلور عینی مییابد که اصول قانونی با توافق و یا حتی به اجبار نتوانسته تعین یابد.
نویسنده به ساختارهای سنتی و تبعات نظام پاتریمونیالیستی بر بخش اجرایی توجه مینماید و ساختارها را در ذیل این عناوین به بحث میگذارد: -تکیه بر خانواده شاهی به عنوان مهمترین رکن دیوانسالاری -رشد دیوانسالاری بدون جاه و مقام:دیوانهای جدید متأثر از تمدن غربی ایجاد شد و افرادی از خانواده شاه که توانایی ایفای نقش داشتند به کار گمارده شدند،اما بسیاری از افراد خانواده سلطنتی نتوانستند در ذیل وظایف جدید،نقشی بیابند و تنها وظیفه آنان حضور در رکاب ملوکانه بود.
در ذیل همین بحث به ناکامی اصلاحات مالی و علل آن اشاره مینماید که برخی از آن علل عبارتند از: -تمایلات و علایق شاه -آشفتگی ساختار اقتصادی و مالی -عدم هماهنگی و فقدان سازمانیافتگی مقامات مالیه -مخالفت مقامات مالیه با اصلاحات -واگذاری بخشی از در آمدهای مالی به یک نهاد و یا وزارتخانه گفتار پایانی کتاب جمعبندی و نتیجه است."