ملخص الجهاز:
"بهعنوان مثال نمایش مرگ یزدگرد درست در مقطعی از تاریخ ما نوشته و اجرا میشود که شاهد یک جابهجایی هستیم و همهچیز در هالهای از ابهام قرار دارد و یا کارنامهء بندار بیدخش در زمانی اجرا شد که قضیهء در خدمت و خیانت روشنفکران در جامعه مطرح بود و حالا هم شب هزار و یکم در مقطعی که مسأله فرهنگ و استنطاق و کتابسوزان بسیار مطرح است.
شاید چون متن قبلا شنیده و یا خوانده نشده و بار اولی است که مخاطبان با آن مواجه میشود؛و معنی حرفم این(به تصویر صفحه مراجعه شود) است که شاید لام باشد دوباره نمایش را ببینید تا به کشفی که بدون خودنمایی،در رابطه با همین متنها،در اجراست پی ببریدضمنا زیبابازیکردن نمایش دوم کاری نداشت؛ ولی عکس جهتنظر من بود که میخواستم از بغداد هزار و یکشب توهمزدایی کنم.
در حالیکه در اپیزود دوم جز در مواردی که دو بازیگر زن که دو شکنجهگر را(به تصویر صفحه مراجعه شود) بازی میکنند،در لحظاتی به گریه میافتند که بهنظر میرسد این مورد هم به قرینه خیلی تکرار میشود.
البته برای من جالب است که شما از نه بازیگری که در شب هزارویکم هستند حرفی نمیزنید و جای آن پی بازیگرانی میگردید که در این نمایش نیستند،ولی بههرحال آقای مهدی هاشمی یا پرویز پورحسینی در جاهای دیگر مشغول کار بودند و امکان همکاری نبود.
ط:پس از این حساب کارهای شما میتواند (به تصویر صفحه مراجعه شود) اجرای میدانی هم داشته باشد،بدون هیچ امکاناتی فقط کافی است متن و بازیگر داشته باشید.
در اپیزود سوم هم تعلیق و جادویی که در متن وجود دارد،به اجرا نیز تسری پیدا میکند و باز نگاه نویسنده و کارگردان در بافت دراماتیک اثر پنهان میشود و این از نقاط برجستهء کار است."