ملخص الجهاز:
"مسعود با درک لزوم برنامهریزی در سازمان خود تصمیم میگیرد به طور مستقل مبارزه کند،ولی این نکته را باید در نظر داشت که حرکت مستقل مسعود مانند حکمتیار انشعاب از جمعیت اسلامی نبود،بلکه استقلال عمل در تصمیمگیری برای پیشبرد جنگ و اداره مردم تعلق میگرفت.
طی تماس تلفونی در مورد وضع سیاسی صحبت کرده بودم،بار دیگر متذکر میشوم که همه کشورهای مسلمان و غیر مسلمان چنانچه اطلاع داردی خواهان قطع جنگ و حل قضیه بر اساس طرح ملل متحداند،چه آنها که فکر میکنند دیگر از راه نظامی مسئله حل نمیشود، بقای نجیب الله را بعد از خروج قوای روسی،و هجوم قوای مزدور را به بعضی جاها دلیل قوت او خوانده و حتی آنها که در جمله نظامیان پاکستان که طرفدار راه حل نظامی بودند،اخیرا اظهار میدارند چه میشود که بعد از تغییر اساسنامه حزب خلق به منشور اسلامی برایشان حق بدهید در انتخابات شامل شوند،اکرم زکی وزیر خارجه پاکستان میگفت تنها پاکستان مانده که از مجاهدین حمایت میکند و ما هم بعد از این قادر به ادامه این سیاست نیستیم...
دولت نوپای افغانستان که مسعود همهکاره آن به حساب میآمد،به رغم همه این درگیریها،بر یک سوم کابل،یک سوم شمال و یک سوم افغانستان حکومت میراند،و شاید امید پیروزی در همه این جبههها را هم داشت!از نظر منطق نظامی و سیاسی این دولت محکوم به شکست بود.
در کابل مسعود با این سؤال روبهرو شد که اگر تأسیس شورای نظار در زمان جهاد به خاطر دور بودن رهبری از صحنه بود،اینک علت تداوم موجودیت آن چیست؟از طرف دیگر شورا بر اثر درگیریهای داخلی ماهیت وجودی خود را از دست داد،و مسعود به منظور حفظ وحدت و اثبات حسن نیت شورا را منحل کرد."