ملخص الجهاز:
"چنین مینماید که میان این توانمندی و ویژگیهای دیگری از کاربرد زبان نوعی همبستگی وجود دارد،ویژگیهایی نه چندان آشکار،اما ویژگیهایی که ما را،در پایان این گفتار،به نزدیکی شییوههای ترجمهء درون زبانی خواهد برد،یعنی-پیشاپیش میگویم-آنچه میشود آن را توان بازتابی زبان نامید و این که همواره می توان راجع به زبان حرف زد و حتی آن را فاصله گذاشت و به آن،یعنی به زبان خود،چنان پرداخت انگار زبان ما نیست و یک زبان در میان بسیاری زبانهای دیگر است.
حال اگر بیاییم و این فرض را هم بپذیریم که هر برش زبانی،جهانبینی خاص خود را تحمیل میکند-فرضی که من البته با ان موافق نیستم-،و مثلا بگوییم یونانیان به آن سبب توانستند انواع هستیشناسیها را بپردازند که در زبان یونانی،فعل بودن هم به عنوان فعل ربط کار میکند و هم به عنوان حکم به هستیمندی3،در این صورت، مجموعهء مناسبتهای انسانی گویندگان یک زبان مفروض را نمیتوان بر مجموعهء مناسبتهای انسانی گویندگان یک زبان دیگر سوار کرد-و مناسبتهای انسانی نیز همان چیزی است که شخص از رهگذ آنها هم خودش را میفهمد و هم مناسبتی را که با جهان دارد.
سبب آنچه آن را زیادهروی شتاینر مینامم نیز همین است:شتاینر آنچنان کینهیی از وراجی و کابرد قراردادی زبان و ابزار شدن زیان دارد که سرانجام تفسیر و ارتباط را در مقابل هم قرار میدهد و بدینسان،معادلهء«فهمیدن یعنی ترجمه کردن»را بر روی مناسبت خودش با خودش میبندد،بر همان رایز میبندد که راز ترجمهناپذیری است،همان ترجمه ناپذیرییی که میپنداشتم میتوانم آن را کنار بگذارم و جفت امانت/وفاداری را جانشین آن کنم."