خلاصة:
بهطور معمول در تدوین برنامهها،رویکردهای اجرایی مد نظر قرار نمیگیرد.در حالی که روشهای اجرا و تدوین نقشهء اجرایی در بطن هر برنامه نهفته است.برای تهیه نقشهء اجرایی برنامهها،استفاده از ساختار کارهای هر برنامه ضروری است.در این تحقیق،با ارائه مدل ساختارپذیر کردن کارها،وضعیت نظمپذیری آنها در شرکت ملی نفت منطقه جنوب کشور مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد.تحقیق جنبهء توصیفی پس رویدادی دارد و با پاسخگویی به چهار پرسش پژوهشی و آزمون کردن دو فرضیهء توصیفی و تطبیقی،میزان آگاهی و رعایت اصول نظمگرایی در کارها از منظر 221 نفر از مدیران و کارمندان دیپلم و بالاتر در شرکت نفت جنوب منطقه آغاجاری(سال 1384)سنجیده میشود. نتایج تحقیق نشان میدهد که بین دیدگاه مدیران و کارمندان دربارهء وضعیت نظمپذیری کارها تفاوت بارزی وجود دارد.از اینرو کلیهء کارهای جامعه آماری نتوانستند در مجموع،مولفههای ساختارپذیری را در سطح بالای نود درصد(90%)کسب کنند.این وضعیت را میتوان یکی از دلایل بارز طولانی شدن اجرای برنامهها، پیشرفت کند آنها و گاهی ناتمام ماندن آن برنامهها ذکر کرد.
ملخص الجهاز:
"پرسشهای پژوهش در این تحقیق چهار پرسش پژوهشی به شرح زیر مدنظر بود: 1-نظر کارکنان دربارهء مؤلفههای ساختارپذیری در کارها چیست؟، 2-میزان تمایل کارکنان(مدیران و کارمندان)به ساختارپذیری در کارها چه اندازه است؟، 3-مؤلفههای ساختار کار،چه نظم اجرایی دارند؟، 4-نقاط قوت و ضعف ساختارپذیری کارها در چیست؟ فرضیههای تحقیق این فرضیات به دو نوع زیر تعریف شده است: فرضیه 1:میزان ساختارپذیری کار در سازمان در سطح متوسط است.
برای یافتن پاسخ به پرسش نخست پژوهش که نظرات کارکنان (مدیران و کارمندان)را دربارهء مؤلفههای ساختارپذیری در کارها سنجیده است، باید به دادههای جدول 3 و 4 مراجعه کرد.
مطابق جدول 3 و 4،بیست و شش و نیم درصد(62/5 درصد)مدیران اعتقاد به وجود داشتن برنامه تصویری یا شرح تفصیلی برای انجام کار دارند؛در حالی که نظر کارمندان دربارهء همین مؤلفه 33/3درصد است.
استفاده از شیوههای خاص برای تقسیم وظایف با 48/8 درصد بعد از توانایی تشخیص درست دستیابی به نتایج موردنظر یا عملکرد امتیاز 39/8 درصد دارد که رتبهء دوم مؤلفه ساختارپذیری در کارها را شکل میدهد.
برای نشان دادن شکاف میزان تمایل کارمندان به نظمگرایی در ساختار کارها از دادههای جداول 4 و 8 استفاده و جدول 01 به همین منظور تنظیم میشود.
به هرحال،مطابق جدول 8، سهم تجربه برای ایجاد نظمپذیری در کارها در مقام مقایسه با آموزش 95 درصد است و شکاف 81 درصدی در بالا بودن سهم تجربه نسبت به آموزش در برقراری ساختارپذیری کارها میان کارمندان تقریبا به میزان 1/44 درصد کمتر از شکاف 91/44 درصدی در دیدگاه مدیران است."