ملخص الجهاز:
"همان زمان بنده با شهید جهانآرا آشنا شدم،در بطن درگیریهایی که به کمیته و از آنجا همبه سپاه کشیده شده بود.
ما آنجا تحرکات زیادی را دیدیم به این صورتکه دو نفر از بچههای ما به اسم اسکندر و حیدرحیدری که دو برادر بودند و یکی از آنها درهمان منطقه شهید شد،شبانه رفتند آن طرف مرزو دیدند که عراق چه امکاناتی را تجهیز کردهو چگونه آماده ورود به خاک ایران شده است.
شهید جهانآرا به تهران رفت و موضوع رامطرح کرد ولی اوضاع و احوال سیاسی مملکتبه شکلی بود که کار خاصی نمیتوانستند انجامبدهند.
شهید جهانآرا یک فرد متفکرنظامی بودند که به همین سبب بعداز سقوط خرمشهر به عنوان فرماندهعملیاتی منطقه جنوب انتخاب شدندو نیز فرماندهی سپاه اهواز.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) اینکه بیتجربه بودید و تازه جذب کمیته یاسپاه شده بودید،کار دفاع را سخت نمیکرد؟ خیلی از بچهها اصلا اسلحه نداشتند،با کوکتلمولوتف یا با چوب و چماق میآمدند و جنگ تنبه تن میکردند،آنجا دیگر بحث مقاومت مطرحبود و همه با هر وسیلهای مقاومت میکردند.
البته لایق شهادتهم بود اما اگر جهانآرا بود،وضعیت خرمشهرالان این طوری نبود،همین الان هم وقتی واردخرمشهر میشوید،انگار تازه دیروز جنگ تمامشده،یعنی هنوز ویرانیها و آثار جنگ باقی ماندهو همه شهر به موزه تبدیل شده است.
یک عکس از شهید جهانآرا دیدهام با شهیدحاج اصغر اکبری فرمانده سپاه سردشت،آیاشما ایشان را یادتان است؟ من نه،البته امکان دارد آمده باشند خرمشهر،چون بعضی از بچههای تهران به این دلیل کهراه بسته بود،بعد از سقوط شهر رسیدند اینجا؛مثل شهید دانش که دستش قطع شد و بعد هم درکردستان شهید شد."