ملخص الجهاز:
"غربت جهانآرا و بچههایی که به همراهاو از شهر دفاع میکردند،تداعیکننده غربت امامحسین(ع)در کربلاست،چون جهانآرا مجبور بوددر چند جبهه بجنگد که فقط یکی از آنها جبههجهاد با عراقیها بود،البته شخصیت جهانآرا خیلیبا جنگ فیزیکی عجین نبود،به طوری که خیلی بهندرت دیده شده او تیراندازی کرده باشد.
شهید جهانآرا در میان نیروهای خودی چطوررفتار میکرد؟ در بین نیروهای خودی،هر زمان که میآمد و واردمسجد جامع میشد،تمام چشمها به سمت جهانآرا میرفت،چون او در شهر،یک مهره بود و بهغیر از تمام فشارهایی که در میانه آن درگیریها،کمبودها،کم و کاستیها،شهادتها و جراحتهاییکه به بچهها وارد شده بود،همهچیز به جهانآرامنتقل میشد.
زمانی هم کهآبها از آسیاب افتاد،خرمشهر سقوط کرد و جبههدشمن تثبیت و عراقیها در خرمشهر مستقر شدند،آرامآرام برخیشان به قسمتی از شهر که دستخودمان بود برگشتند اما جهانآرا آنها را نپذیرفتو تا همین الان هم برای بعضیها معماست که شهیدجهانآرا،با آن خلق و خوی رئوف و دل رحیم،چرا آنها را نپذیرفت.
شهید جهانآرا،وقتی داشت آن حرفها را میزدو اتمام حجت میکرد،قیافه و رفتارش چطوربود؟ جهانآرا شخصیتی داشت که وقتی نگاهش میکردی،نمیتوانستی از حس و حال درونش باخبر شویولی من،الان بعد از همه این سال،دارم میگویم کهشاید تمام غم و غصه عالم روی دوشش بود.
اما اگر دشمن توانستهبود با همان یکی،دو گردان خرمشهر را اشغال کند،لشکر پنج مکانیزه میرفت سمت اهواز و آنجا رامیگرفت-چون نیروی آن طرف تقویت میشد-ولی ما اجازه این کار را ندادیم.
زمانی که آن طرف مشغول بود،نیروها در اینسمت تحلیل میرفتند،چون جبهه ما مشخص بود،ارتش عراق یا سمت پلیس راه مستقر بود یا سمتفلکه مقاومت و گمرک و ما در همه این مکانها باعراقیها درگیری داشتیم."