خلاصة:
طلب مساوات و برابری به عنوان ارزشهایی عدالتخواهانه از نخستین مطالبات انقلاب مشروطیت ایران بود که نظر به مبانی فکری و موقعیت اجتماعی معتقدان آن، در قالب رویکردهایی متفاوت قابل شناسایی است. این مقاله بر آن است تا به تحلیل و تبیین زمینههای فکری و اجتماعی عدالتخواهی در دو حزب دموکرات و اعتدالیون در سالهای آغازین مشروطیت بپردازد و دو رویکرد متفاوت به عدالتخواهی را در مرامنامههای دو حزب شناسایی کرده، چرایی تفاوت این رویکردها را نیز جستجو کند. همچنین این فرضیه را که: درک متفاوت برخی مؤلفههای عدالتخواهی سبب شده است که حزب دموکرات خواستار تغییرات بنیادین در ساختارهای اصلی جامعه شود و از دیگر سو حزب اعتدالیون بر اصلاح و تعدیل آن ساختارها بسنده کنند؛ به آزمون گذارد.
With the formation of the Shiite state government، the Safavid government، in the beginning of 14th (A.D) century the Uzbecks of Dasht-i- Qepchaq occupied the north of Timurid territory in Mavry Alnahr and Kharazm areas. In both the areas، Sheibani clan and Arbashahi clan controlled the situation، respectively. In the beginning، in addition to their religious differences، the Uzbecks claimed Khorasan’s possession and this was the main cause of their conflict with Safavid. Although، Sheibani clan continued its hostile relations with Safavid until their extinction; the Arabshahi clan acted different in their relations with Safavid. Arabshahi’s relation with Safavid was based on a contradiction. The Arabshahi khan’s attacked the Safavid territory borders، murdered، plundered، captured Iranian Shiieas and sold them as slave. Arabshahi khan’s had a peaceful relationship with Safavid based on consensus and convergence; they exchanged ambassadors، also they released hostages and send them to Safavid court and kind of accepted Safavids as their foster. The attempt is made here to identify the internal evolutions in Khwarazm during Arabshahi rules and the correlation between Arabshahi khans and Safavid government with an emphasis on the affecting factors.
ملخص الجهاز:
به گفته برخی مورخان، شاه اسماعیل، بارسیل را در حکومت خوارزم ابقاء کرد (عالم آرای شاه اسماعیل،1349: 349، 360، 372؛ عبدی بیگ شیرازی، 1369: 161) و بارسیل نیز با قرائت خطبه به نام ائمۀ دوازده گانۀ شیعه و اعلان رسمیت تشیع، تبعیت و وفاداری خود را به شاه اسماعیل نشان داد (ابوالغازی بهادر خان، 1970: 194-199) بقایای شیبانیان، به سرکردگی محمد تیمور خان، پسر شیبک خان و حکمران سمرقند، از این قضیه بر آشفته و سپاهی را به قیادت شریف صوفی علیه او تجهیز نموده، به خوارزم گسیل داشتند.
ممکن است لحن داستانی عالم آرای شاه اسماعیل و همچنین فاصله زمانی تألیف این کتاب با وقایع مورد نظر موجب تردید در درستی و اعتبار گفتههای وی شود، اما توجه به اینکه بارسیل میتواند صورت مقلوب ایلبارس باشد و هم اینکه مورخان خیوه نیز آغاز حکومت ایلبارس بر خوارزم را 911 دانستهاند (ابوالغازی بهادرخان، 1970: (1999:27198-197 Munis&Agahi,) وهمچنین باتوجه به کیفیت روابط عربشاهیان با صفویه و شیبانیان، می توان آن را قابل اعتماد دانست.
نخست ایلبارس خان، پس از غلبه بر خوارزم، به منقشلاغ و اطراف بالخان کوه لشکرکشی نموده و بخشی از ایلات ترکمان مستقر در آن ناحیه را مطیع خود نمود (Munis&Agahi,1999:27 ، برای اطلاع بیشتر و مقابله روایات مربوط به این ماجرا نک: Dickson,1957,appendix1:11-12) عمر غازی که با حمایت عبیدالله خان به خوارزم بازگشته بود، به بهانه مطیع کردن ایلات ترکمن شرق دریای مازندران که مطیع دولت ایران بودند، به استرآباد حمله کرد.