ملخص الجهاز:
"ابن خلدون در مقدمه تاریخ العبر که در دانش تاریخ، بویژه جامعه شناسی تاریخی، شهرتی بیش از متن اثر به دست آورده است پس از تعریف و وصف عقیده«مهدویت»، از دید مسلمانان، عباراتی دارد که ترجمه آنچنین است: در این مقام(یعنی:نوید ظهور مهدی)به احادیثی استناد میکنند که پیشگامان(در جمع و تدوین روایات)آنها را(از مشایخ و منابع پیشین خود)نقل نمودهاند؛درحالیکه منکران(مهدویت)درباره آن اخبار، زبان(به نقد و ایراد)گشوده، چه بسا با پارهای روایات دیگر به ستیز آنها آمدهاند....
نکته اسف بارتر اینکه ابن خلدون نه فقط مصادر گسترده حدیث شیعه را نکاویده، بلکه به تقلید از اغلب همکیشان خود، برخی از روایان احادیث مهدوی را نیز، تنها به جرم انتساب به تشیع، مردود شمرده است؛نظیر عاصم بن أبی النجود، عبد الرزاق بن همام، عمار بن معاویة الدهنی، فطر بن خلیفة الحناط، هارون بن المغیرة البجلی و یزید بن أبی زیاد الهاشمی.
سومین نکته:کثرت و تواتر بنابر آنچه حدیث نگاران معتبر اهل سنت از قبیل شیخ یوسف مقدسی در عقد الدرر فی أخبار المنتظر، جلال الدین عبد الرحمان سیوطی در العرف الوردی فی أخبار المهدی و علاء الدین متقی هندی در البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان گرد آوردهاند، و در باب ششم این رساله بتفصیل خواهید دید، روایات اهل سنت در موضوع مهدویت، چند برابر موارد یاد شده در مقدمه ابن خلدون است.
الحدیث» 1 ، وصف و تمجید شدیدی از صحیح مسلم، صحیح بخاری و دیگر کتب صحاح و سنن میکند و آنها را«امهات کتب حدیث»مینامد و شروط پذیرش راوی را، بویژه در«صحیحین»، مقبول و معتبر نزد همه عالمان اهل سنت میشمرد گویا خبر ندارد که تعدای از راویان احادیث مهدی(عج)که در این بخش کتاب او جرح و تضعیف شدهاند خود از رجال یکی از «صحیحین»یا هر دو«صحیح»، بلکه از رجال«صحاح سته»اند، همانند: 1."