خلاصة:
در طول تاریخ، دین مهمترین جنبه حیات انسانها بوده است. دینزدایی در جهان، پدیده جدیدی است که در اروپای قرن نوزده در واکنش به سلطه دینی قرون وسطا شکل گرفت و با عنوان سکولاریسم تعریف شد؛ در حالیکه بیشتر متفکران اجتماعی قرن نوزده، زوال یا دستکم حاشیهنشینی دین از حیات اجتماعی را پیشبینی میکردند. در نیمه دوم قرن بیستم، دین نضج گرفت و تجدید حیات یافت. بر این اساس، متفکران اجتماعی به بازسازی پیشبینیهای قبلی پرداختند. این بار، کمتر متفکری زوال دین را پیشبینی میکند. بیشتر صاحبنظران معتقدند بهوسیله فرایند جهانیشدن، ادیان به هم نزدیک شده، ابعاد معنوی، تقویت و ابعاد رفتاری تضعیف خواهد شد. نگارنده با استناد به روشهای مرسوم که پیشبینی را از پیشگویی متمایز میکند، پیشبینی مینماید هر چند ارتباطات میانفرهنگی، ادیان را به لحاظ محتوایی به هم نزدیک خواهد کرد، اما این تقارب به مفهوم وحدت نیست؛ بلکه تمایزهای اسمی تقویت شده است و جوامع مختلف، هویت خویش را بر اساس دین تعریف خواهند کرد؛ زیرا فرایند جهانیشدن، نقش قومیت، ملیت، جغرافیا و زبان را در هویتبخشی جوامع تضعیف میکند؛ در حالیکه هویتیابی از نیازهای اساسی جوامع میباشد؛ از این روی «دین» در جایگاه تنها عنصر هویتبخش تقویت میشود. احتمالا با دینداران متعصبی مواجه خواهیم شد که بدون نیاز به تکرار مناسک، سنت خویش را حفظ میکنند. البته فرایند مذکور، قبل از تحقق جامعه جهانی مهدوی بوده و مقدمهای برای ظهور منجی عالم بشریت است.
ملخص الجهاز:
"1 با توجه به ملاحظات پیشین؛ یعنی پیشبینی افول مذهب در قرن نوزدهم و بازگشت دین به عرصه اجتماعی و نقشآفرینی آن در تحولات عمده اجتماعی، همچون انقلاب اسلامی ایران در سال 1979م، واقعه مسجد بابری هند در سال 1991م، جنگ داخلی الجزایر از سال 1992م، جنگ داخلی بوسنی – هرزگوین میان کرواتها و صربها، در اوایل دهه 1990م، نقشآفرینی کلیسای ارتدوکس از سالهای پایانی دوره کمونیسم در روسیه و همچنین تلاشهای اسلامگرایان تندرو در چچن و داغستان، نفوذ گسترده جف هینس، 1381، 63.
1 منظور از دین در این مقاله عبارت است از: مجموعهای از اعتقادات و آداب و اعمال، که کم و بیش سازمانیافته و با یک حقیقت ما فوق تجربی و متعالی مرتبط میباشد و درون یک جامعه معین، یک یا چند وظیفه زیر را انجام میدهد: یکپارچه ساختن، هویت بخشیدن، تبیین تجربه جمعی، پاسخگویی به ماهیت اساسی حیات فردی و اجتماعی انسانها.
» 2 بر فرض اعتبار روش، آیا با ملاحظه و تحلیل آمار مذکور نمیتوان همصدا با تامپسون نتیجه گرفت سکولاریزاسیون صرفا یک پدیده غربی بوده و تعمیم آن به کل جهان ناروا است؟ روف در 1993م با ملاحظه انعکاس دین در رسانههای عمومی، چنین میگوید: به نظر میرسد در حوزه فرهنگ به معنای وسیع آن، مسائل مربوط به ایمان و معنویت، عمومیت یافته است.
9. از آن جا که دین، پاسخگوی نیاز اساسی بشر به هویت فلسفی و اجتماعی است، ممکن است در قلمرو هویت فلسفی «دین واحد» پاسخگو باشد؛ اما اقتضای هویت اجتماعی «غیریت سازی» و تمایز است؛ از این روی، همزمان با نزدیکی محتوای ادیان، تمایزهای اسمی نیز آشکارتر میشود."