خلاصة:
خانواده را میتوان یکی از مهمترین حوزههای حیات اجتماعی دانست که در زندگی انسانها، بخصوص زنان، تاثیر زیادی دارد. از اینرو، اندیشمندان با وجود تفاوت فرهنگها، نهاد خانواده را مورد توجه و نظریهپردازی قرار دادهاند. جریان فمینیسم نیز، که با داعیه دفاع از حقوق زنان وارد عرصههای مختلف علمی شده است، حوزه خانواده و کارکردهای آن را نیز با همین دید مورد نقد و بررسی قرار داده است. این مقاله از دیدگاه جامعهشناسی پنج کارکرد مهم برای خانواده از منظر فمینیسم برشمرده است. رویکرد و روش اسنادی و نظری به مسئله و نیز تبیین منظر فمینیسمها به خانواده از جمله اهداف نویسنده در این مقاله میباشد.
ملخص الجهاز:
"از اینرو، کارکرد تنطیم رفتار جنسی برای مردان و زنان، به طور یکسان حاصل نمیشود و حتی در دوران معاصر، که تحقیقات زیستشناختی نیاز جنسی زنان را به رسمیت شناخته است، ارضای تمایلات جنسی همچنان بر حسب معیارهای مردانه تعریف میشود و سائق جنسی مرد قویتر از سائق جنسی زن فرض میگردد، 2 و این را آغازی میدانند بر ستم بیپایان بر زنان.
از نظر آنها، برای فهم کامل ستمدیدگی زنان، لازم است تقسیم کار جنسی در حوزه خانگی و نیز در بازار کار و رابطه میان این دو را بررسی کرد؛ زیرا کار زنان در تولید مثل، دسترسی آنان را به کار مزدی محدود میکند؛ ولی آنچه بسیاری از زنان را به سوی ازدواج سوق میدهد، محدودیت دامنه کار مزدی در دسترس آنان است، و در این میان، ایدئولوژی ازدواج و مادری به عنوان نقش اصلی زنان، به کار پنهان کردن این محدودیت کمک میکند.
جولیت میچل (Juliet michell)، نظریهپرداز سوسیال فمینیسم، نیز با تأکید بر اینکه زنان نه فقط در جنبههای مادی، بلکه در ابعاد روانکاوانه نیز مورد ستم واقع شدهاند، بر نقش خانواده در انتقال هویت اجتماعی به فرد، به عنوان عضو یکی از دو جنس مذکر یا مونث، انگشت میگذارد و عقیده دارد: نظام پدرسالار از راه ایجاد نقشهای زنانه و مردانه در خانواده و اعطای ارزش بیشتر به دومی و شرطی کردن زنان به پذیرش انقیاد خویش، عاملفرودستی زنان درطولتاریخبوده است.
اما یک سؤال مهم در اینجا رخ مینماید که چرا خانواده نمیتواند برای زنان خشنودی عاطفی مورد انتظار را به بار آورد؟ فمینیستها در جواب به این پرسش، پاسخهای متفاوتی ارائه دادهاند، اما غالب آنها بر دو عامل نقش مادری و کار خانگی بیش از عوامل دیگر تأکید کردهاند."