ملخص الجهاز:
"پژوهش حاضر به این مسأله میپردازد که بین فرصتهای شغلی موجود دربازار کار و نظام آموزشی موجود تا چه میزان هماهنگی و انطباق وجود دارد؟وآیا بین میزان بیکاری دانشآموختگان دانشگاهی و متناسب نبودن برخی ازرشتههای تحصیلی دانشگاهی با نیاز بازار و همچنین عدم داشتن مهارتهایکاربردی فنی و حرفهای در بین دانشآموختگان دانشگاهی با نیاز بازار کار رابطهوجود دارد؟در این مقاله مواردی که بر بیکاری دانشآموختگان دانشگاهی مؤثراست مورد بررسی قرار میگیرد و راهکارها و پیشنهاداتی برای رفع آنها ارائهمیگردد.
در اینراستا اجرای طرحهایی نظیر طرح کارورزی با هدف انتقالمهارتها و تجربیات عملی به فارغ التحصیلان دانشگاهیو فراهم آوردن بستر مناسب جهت ورود آنها به بازارکار کشور،استفاده از ظرفیتهای خالی بخش خصوصیو دولتی(صنعت،کشاورزی و خدمات)،ارتقای سطحعلمی و نوسازی ساختار نیروی انسانی،اتخاذ رویکردیمناسب به منظور حذف تدریجی عدم تعادل موجوددر بازار کار کشور،شناسایی رشتههای تحصیلی مورد نیازبخشهای مختلف کشور و اندازهگیری میران تناسبعملکرد نظام آموزش عالی به لحاظ رشتههای تحصیلیفارغ التحصیلان با نیازهای بازار کار ضروری به نظر میرسد.
تحولات جمعیتی ناشی از جوان شدن جمعیت و افزایش نرخ مشارکت زنان منجر به افزایش عرضه شدید نیروی کار بهویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی شده است و از سوی دیگر با تغییر در کارکرد نقش دولت در ایجاد اشتغال و جذبدر این زمینه از دهه 70 به بعد و ناتوانی بخش خصوصی در جذب بیکاران به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی،از سال1375 به بعد سهم بیکاران دارای مدرک دانشگاهی از افزایش یافته است.
راهکار مؤثر دیگر،در تطابق سیاستهای دانشگاهی و نظام آموزش عالی با نیازهای بازار کار این است که بنگاههایمختلف،کارکنان مورد نیاز خود را از میان فارغ التحصیلان دانشگاهی و حتی از دانشجویان دانشگاه و دبیرستان،گزینشکنند."