ملخص الجهاز:
چوبک و اندرسون در پی ارائۀ تمثیلی از جامعۀ انسانی زمانهشان با آمیختن تار تراژدی با پود طنز به خلق بافتی بینظیر همت میگمارند که اگرچه بازتاب سیمای بیمار حقیقیست که گاه حقیقتا برای خوانندگانشان آزاردهنده میشود،اما طنزی عامیانه و بیپیرایه که زبان و چیدمان عناصر داستان را میسازد،آن را برای خوانندگانشان شیرین و دلنشین میکند.
در این دوران بود که قلم نویسندگان ناتورالیستی چون شروود اندرسون و همتای ایرانیش صادق چوبک،چشم خوانندگانشان را بر منظری گشود که در دنیای واقعی به دنبال راه گریزی برای اجتناب از رویارویی با آن میگشتند.
آنچه صادق چوبک در«قفس»و شروود اندرسون در«تخممرغ»به تصویر میکشند تصویری صادقانه از دنیایی بیرحم است که از زندگی در آن به تنگ آمدهاند.
«قفس»چوبک اگرچه اثریست با تمام مؤلفهها و ساختارهای یک داستان کوتاه،اما چوبک چنان اجزای اثر را به هم پیوند میدهد که آن را فراتر از آنچه در نگاه اول به نظر میرسد،مطرح میکند.
برای هر چه واقعیتر بیان کردن زندگی مردم عادی،زبان اثرش را براساس تقلیدی دقیق از زبان عامه بازسازی میکند و در واقع همان شیوهای را پیش میگیرد که اساس آثار جمالزاده است(قانونپرور،1380:197).
«داستان»تخممرغ دربارۀ ناکامیهای یکی از شخصیتهای آوارۀ اندرسون است،دربارۀ حوادث دلخراشی است که برای شخصیتی اتفاق میافتد که اگرچه سعی میکند طبق معیارهای تعریف شدۀ جامعه موفق باشد اما با این همه زندگیاش،چیزی جز صحنۀ شکستها و ناکامیهای پیدرپی نیست.
تصویری که راوی از پدرش در ذهن خواننده نقش میزند با توجه به ایماژ تخممرغ که پیشتر در متن آمده،خواننده را با چهرۀ مردی روبرو میکند که شبیه به تخم مرغ است.