ملخص الجهاز:
"تا حاج احمد نیامد مراسمعروسی را شروع نکردیم «احمد متوسلیان در قامت یک فرمانده»در گفت و شنود شاهد یاران با جواد اکبری(به تصویر صفحه مراجعه شود) درآمد سالیان سال از آن روزها میگذرد.
بررسی نحوه عملیات و آزاد سازی شهر مریوان وهمچنین بیان خاطره زیبا از تصویر مراسم ازدواجش در آن شهر که حاج احمدهم حضور داشت،از جمله نکات این گفت و شنود است.
بچههایی که در بانه و بوکان کنار حاج احمد بودندشاهد ماجرا هستند که اگر هم تنبیه میکرد،فوقشسینه خیز میداد یا میگفت ده بار دور زمین صبحگاهبچرخ.
وقتی نیرو وارد منطقه میشد با اولین کسی که مواجهمیشد حاج احمد بود.
اگر اواینقدر خشن بود ما که چند سال با حاجی بودیم بایداز او فرار میکردیم!
این جریان گذشت تااینکه یک روز با علی شهبازی صحبت کردیم کهدیدیم حاج احمد وارد اتاق ما شد.
قبلاز این عملیات برای اینکه وقت بچهها بیهوده نگذردحاج احمد جلسات قرآن تشکیل میداد و ترجمه وتفسیر میکرد.
بچهها چون جوان بودند و فعالیتمیکردند؛جیره غذایی که برای یک هفته بود را حاج احمد جلسات قرآن تشکیلمیداد و ترجمه و تفسیر میکرد.
با بچهها در حیاطبودیم که حاجی رسید،میخواستیم جریان ازدواجمرا به حاج احمد بگویم اما نمیشد.
زمانی که قرار بود حاج احمد از مریوان به جنوببرود،به من گفت که من باید در مریوان بمانم ومسئولیت سپاه را بر عهده بگیرم.
کاظمی گفت:حاج احمدبر شما ولایت دارد و وقتی او تشخیص داده که شمااین مسئولیت را داشته باشید،باید قبول کنید؛و گرنهمیتوانست کسی دیگر را انتخاب کند."