خلاصة:
هر یک از مفسران قرآن کریم به گونه ای به تفسیر قرآن پرداخته اند، به طوری که در کتابهای تفسیر و نوشته های آنان تنوع فراوانی ایجاد شده است. حال، پرسش این است که این تنوع در نوشتارها در چه محدوده ای از تفسیر جایز است و تا چه اندازه می تواند گسترش یابد؟ با توجه به تفکیک معنایی که میان روشها و گرایشهای تفسیری مطرح خواهد شد، به نظر می رسد امکان بسط و توسعه تفسیر در حوزه گرایشهای تفسیری بسیار گسترده تر از روشهای تفسیری است. در این زمینه مفسران نیز سخنان فراوانی گفته و تنوع قابل توجهی در نوشتارهای تفسیری پدید آورده اند. همچنین می توان گفت که گستره این تنوع نیز به نیازها و یافته های علمی مفسران و رعایت قواعد تفسیر بستگی دارد.
ملخص الجهاز:
"اکنون این پرسش مطرح میشود که با وجود مشخص و محدود بودن آیات قرآن کریم، دلیل این تنوع چیست و تا چه اندازه ادامه خواهد داشت؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید درنگی در واقعیت و ماهیت تفسیر و کار مفسر داشت و سپس گرایشهای تفسیری را بررسی و معنا و گسترة آن را بیان نمود.
با توجه به اینکه چگونگی تفسیر، ابزارها و منابع آن در بحث روشهای تفسیری مطرح میشود، پرسش این است که گرایشهای تفسیری، چه بخشی از تفسیر را در بر میگیرد و گسترة آن چقدر است؟ تعریف گرایشهای تفسیری برای گرایشهای تفسیری تعریفهای مختلفی بیان شده است که دو مورد از جدیدترین آنها به این صورت میباشد: ـ گرایشهای تفسیری، ویژگیها و خصایص فکری یک مفسر است که پیشفرضها و تراوشهای فکری خود را در تفسیر اعمال میکند و این باعث میشود تا تفاسیر از یکدیگر متمایز گردند (علوی مهر، 1381: 215).
برای مثال وقتی نویسندهای فقیه است و کتابهای فقهی نوشته است یا متکلم است و کتابهای کلامی نوشته است یا ادیب است و کتابهای ادبی نوشته است، از این سابقة تألیفی مفسر، ویژگیهای فکری و ذوق و سلیقة او به دست میآید، اما باید گفت که این روش ممکن است علاوه بر عدم دقت، در مواردی نیز نادرست باشد؛ زیرا این تخصص و ذوق و سلیقه اگر در تفسیر او مطرح نشده باشد، دیگر جایگاهی در گرایش تفسیرش ندارد.
چیستی گرایشها با توجه به این تعریف باید گفت که گرایشهای تفسیری، در حقیقت شرح معنای به دستآمده توسط روشهای تفسیری است؛ یعنی بر اساس منابعی خاص،معنایی برای آیات به دست میآید و مفسر برای شرح آنچه که استنباط نموده است از علوم مختلفی استفاده میکند."